اصلاً در مخیلهتان نمیگنجد که این فرد یک فرمانده جنگی باشد
فریناز ربیعی
نویسنده کتاب «به جرم خمینی»
زمانی که در قالب یک گروه مستندساز، برای ساخت یکسری مستندهای کوتاه درباره شهدای فاطمیون به مشهد رفته بودیم آن زمان شهدای فاطمیون خیلی شناخته شده نبودند و درباره آنها بهدلیل مسائل اجتماعی که به وجود آمده بود خیلی صحبت نمیشد. در آنجا ما با چند خانواده صحبت کردیم و از جمله وقتی برای مصاحبه با امالبنین حسینی، همسر ابوحامد که قصه مرا گرفت؛ همان خاطرات کوتاهی که همسرش بازگو کرد، باعث شد که درگیر ماجرا شوم. برای همین تماس گرفتم و خواهان گفتوگوی مجدد شدم. به این شکل به مشهد رفتم و چند روز در آنجا ماندم. در این سفر تقریباً ۱۰ روز، شبانهروز در خانه ابوحامد با همسر و فرزندانش اقامت گزیدم. در خلال این حضور با هم صحبت کردیم و این صحبتها قدری از همسر شهید فراتر رفت و به همرزمانش رسید. موضوع خیلی جذاب شد، اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده بود، سبب شد شخصیت او برایم بیشتر آشکار شود. به شکلی دریافتم او مجاهد بالفطره است، در عین حال که پایش روی زمین است، زندگی بالا و پایینهای خاص خودش را دارد. از همان کودکی بهدلیل رفتار پدرش و شخصیت محمدامین، برادرش جرقههایی در وجود او زده میشود. ابوحامد هم در جنگ ایران و عراق حضور داشت و هم در افغانستان در کنار احمدشاه مسعود جنگید و پس از ۱۱ سپتامبر و ماجراهایی که اتفاق افتاد به ایران مهاجرت کرد. در ایران بخش دیگری از زندگیاش رقم خورد که حالا درباره آن صحبت خواهیم کرد. زندگی و فراز و نشیب او، مسیر پر و بال گرفتنش وشروع به کار در فاطمیون برایم جذاب شد. آن موقع که فاطمیون شروع به شکل گرفتن کرد، افغانستانیها چندان برای ما شناخته شده نبودند. این حرف پسندیده نیست، اما ما اغلب افغانستانیها را در شغلهای پایین تصور میکردیم. در نگاه عموم جامعه، افغانستانیها فقط در شغلهای پایین حضور دارند. پیدا شدن چهرهای مثل ابوحامد برای من عجیب و غریب بود! افرادی که شما نام بردید، اتفاقاً در جای درستی قرار گرفتند اما این فردی که من نام میبرم، ممکن است شما، او را سر ساختمان در حال کارگری ببینید، اما اصلاً در مخیله شما نمیگنجد که این فرد یک فرمانده جنگی باشد. این تضاد برایم جالب بود و عجیب.
| بخشی از صحبتهای این نویسنده با ایبنا