کشتی‌گیر جانبازی که دماوند را فتح کرد

میرزایی: دوستان شهیدم مرا تا قله بردند

حامد حسینی
خبرنگار

مرتضی میرزایی، جانباز از پای چپ، بعد از صعود به قله دماوند به یاد دوستان شهیدش دلش می‌خواهد یکی، دو قله دیگر را هم فتح کند.
او که ورزش را با کشتی شروع کرد، حتی قید اردوی تیم‌ملی را به خاطر حضور در جبهه زد و با هدیه پای چپش به صف جانبازان جنگ تحمیلی اضافه شد. او تیرماه سال قبل با همراهی یک گروه سه نفره از باشگاه کوهنوردی اورست، از جبهه جنوبی، قله دماوند را فتح کرد. او قصه صعودش به بام ایران را این‌طور تعریف می‌کند:«کوهنوردی را دوست داشتم اما به خاطر پایم نمی‌توانستم زیاد بروم، شاید در سال 8 تا 10 بار می‌رفتم. یکی از دوستانم به من گفت می‌روی قله دماوند؟ من هم موافقت کردم. گروه اول مرا دیدند و تأیید کردند که می‌توانم. همه آنهایی که رفته بودند می‌گفتند کار سختی است. من دو بار تا ایستگاه دو رفتم و بعد با تله‌کابین برگشتم و یک‌بار نیز تا ایستگاه 5 رفتم. یک‌بار هم رفتم و شب ماندم تا هم‌‌هوا شوم. همسرم و بعضی از دوستانم خیلی نگرانم بودند تا اینکه روز موعود  فرا رسید و من با گروه سه نفره عازم شدیم. کار سختی بود. می‌دانستم کار سختی است، با خودم فکر کردم به ابزار خاصی نیاز دارم. ابزار من عکس دو دوست و همسنگر شهیدم محسن دین‌شعاری و احمد مایلی بود که روی بنر چاپ کردم و با خودم بردم.
 خدا را شاهد می‌گیرم، من نرفتم آنها مرا بالا بردند، جدای از ابزار و همراهانم. حالم در پناهگاه بد شد و فکر می‌کردم با ادامه سردردم باید برگردم. یک دور زدم و تا مسیری رفتم که اصلاً سردردم را یادم رفت، اما وقتی پایین برگشتم حالم خوب شد. روز صعود 4:20 صبح کار را شروع کردیم و چون می‌خواستم بالا بروم، حتی جایی بریده بودم، چراکه  بدون هیچ بدنسازی و آمادگی با وضعیت حساس پایم بالا رفتم، اما با کمک روح دوستان شهیدم قله را فتح کردم. وقتی روی قله ایستادم حس می‌کردم خیلی به خدا نزدیک شده‌ام. به حدی صعود برایم لذتبخش بود انگار دور خانه خدا می‌چرخم. البته مسیر برگشت برایم سخت‌تر بود و همراهانم خیلی اذیت شدند. نمی‌گویم فعل خواستن را داشتم. مرا دوستانم بالا بردند، نه اینکه خودم رفته باشم. حالا دوست دارم قله‌های دیگر را نیز تجربه کنم.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و سی و چهار
 - شماره هشت هزار و سیصد و سی و چهار - ۳۰ آبان ۱۴۰۲