سیاست همدلی
وقتی پای منافع ملی در میان است باید «تفاوت» نگاهها «تقارب» پیدا کند
موضوع «تحول» از بحثهای اساسی نظام جمهوری اسلامی است و مهمترین راهبرد انقلاب اسلامی برای رسیدن به اهداف و شرایط مطلوب است که البته این راه با موانع، مشکلات و چالشهایی روبهرو است که شناخت آنها میتواند راه رسیدن به تحول را هموار کند. از اینرو، در این گفتار به «موانع مسیر تحول» اشاره خواهیم کرد.
دکتر محسن مهاجرنیا
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی
هنر بانیان تحول در این است که همه ملت را پای کار آورند
موانع متعددی میتواند بر سر راه تحول واقع شود که با دیدگاههای مختلفی قابل دستهبندی است. از یک دیدگاه میتوان آنها را در پنج دسته موانع «فرهنگی»، «احساسی»، «ادراکی»، «ذهنی» و «محیطی» نشاند.
«موانع ادراکی» مربوط به درک، فهم و علم و دانش کسانی است که میخواهند تحول ایجاد کنند. هنر بانیان تحول در این است که همه ملت را پای کار آورند؛ همانطور که حضرت امام خمینی(ره) همه ملت را پای انقلاب اسلامی آوردند و بزرگترین تحول یکصد ساله اخیر اتفاق افتاد.
«عقلانیت جمعی» راه تحول را کوتاهتر میکند
هرگاه جامعه به «ادراک فعال» برسد راه تحول هموارتر خواهد شد؛ ادراک فعال یعنی خود مردم احساس کنند که جامعه نیاز به تحول دارد و در این امر، مشارکت فعال داشته باشند. رسیدن به «عقلانیتجمعی» مسیر تحول را کوتاهتر میکند.برای برطرف کردن «موانع فرهنگی» ما باید به لحاظ باورها، اعتقادات و سنتها به این جمعبندی برسیم که باید متحول شویم و اگر این امر محقق شود مانع فرهنگی در مسیر تحول از پیش پای ما برداشته خواهد شد. برای اینکه این امر تسریع شود باید ارتباط دولت و ملت را بیش از پیش تقویت کنیم چنانکه به لحاظ فرهنگی نظر دولت و نظر ملت در امور فرهنگی به هم نزدیکتر شود.«موانع احساسی» از موانع اساسی بر سر راه تحول است. جامعه برای پیشرفت و تحول باید بتواند احساسات خود را کنترل و از طرفی منطقی کند. بنابراین یکی از ویژگیهایی که مانع تحول یک جامعه میشود عدم مدیریت احساسات است. گاه به لحاظ احساسی یک ملت شجاع و یا خودباخته میشود. بنابراین اگر به لحاظ احساسی به عقلانیتی برسیم که احساساتمان پشت سر منافع ملیمان همسو شود آنگاه میتوانیم در مسیر تحول باهم همگام و همراه شویم. اما اگر این احساسات هدایت نشود ممکن است برعکس عمل کند.«موانع محیطی» هم میتوانند رسیدن به تحول را با چالش مواجه کنند. ایران به لحاظ محیطی و ژئوپلیتیکی یک کشور استثنایی است. شرایط، موقعیت جغرافیایی، همسایهها، قومیتها یا خشکسالی، فقر اقتصادی، تفاوت مذهبی و… همه اینها میتوانند مانع تحول باشند که برای رسیدن به تحول باید این شرایط محیطی را به تعادل رساند.اگر همه این موانع عینی و خارجی رفع شوند ولی «موانع ذهنی» هنوز باقی باشند باز تحول دستنیافتنی خواهد شد. بنابراین جامعه به لحاظ ذهنی باید آماده شود و به منطقی برسد که آمادگی تحول را داشته باشد و پای کار بیاید.
وقتی پای «منافع ملی» در میان است
از منظری دیگر، موانع مسیر تحول را میتوان به سه مانع «بینشی»، «نگرشی» و «کنشی» تقسیم کرد: موانع بینشی به همان دانش و ادراک ما مربوط میشود. موانع نگرشی، باورها و ایدئولوژی ما را شامل میشوند و موانع کنشی هم به رفتارهای اعتقادی ما برمیگردد.
اما آنچه که برای تحول بسیار ضرورت دارد و در واقع بسترساز آن است اینکه باید از لحاظ نگرشهای سیاسی متحول شویم؛ یعنی با همه تنوع سلیقههایی که داریم باید به یک «وفاق اجتماعی» و «توافق ملی» برسیم. ما باید به جایی برسیم که وقتی بحث منافع ملی، نظام اسلامی و قدرت ملی پیش میآید، همه یکدست شویم و پشت سر نظام و انقلاب و ارزشهای دینی بایستیم. هرچند در این راه توفیقهایی داشتهایم ولی هنوز تا نقطه مطلوب فاصله داریم بنابراین باید گامهای بلندتری در این زمینه برداریم.
همه در یک کشتی نشستهایم
ما یک ملت هستیم؛ یک هویت، یک پتانسیل و یک ظرفیت داریم که باید شکوفا شود. ما در یک کشتی نشستهایم؛ بنابراین برای اینکه به مقصد برسیم نباید عدهای بیتفاوت به مسیر باشند و کل مسیر را با خیال راحت بخوابند یا عدهای دیگر تلاش کنند که کشتی را سوراخ کنند. تحول از لحاظ نگرشی نیاز به «اجماع ملی»، «هماهنگی» و «همدلی» دارد و این را باید از نظر کنشی، در رفتارهایمان نشان دهیم. از مشکلاتی که ما در بحث تحول داریم
«انتزاعگرایی» است.
به این معنی که برخی برنامههای ما ذهنی است و با واقعیتهای خارجی تطابق ندارد. یک جاهایی بلندپروازانه برنامهریزی میکنیم یک جاهایی هم آنقدر موضوع را رها میکنیم که گویی هیچکس مسئول نیست.مانع بعدی سر راه تحول «گسستهای تاریخی» است. اگر به لحاظ قومی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی در کشور شکاف ایجاد شود یا اگر میان دولت و ملت فاصله بیفتد چنانکه اقلیتی در مرکز قدرت باشد و برای اکثریت برنامهریزی کند، حرف بزند، تصمیم بگیرد و عمل کند؛ همه اینها میتواند مانعی بر سر راه تحول باشد.
شکاف میان «دین» و «سیاست» یا شکافی که از «تحجر» و «انفعال» پیش میآید، راه رسیدن به تحول را پرپیچ و خم و طولانی میکند. اگر هر یک از ما مراقبت کنیم که در مورد مسائل جامعه نه رویکرد متحجرانه داشته باشیم و نه موضع منفعل بگیریم، حتماً یک گام بلند به سمت تحول برداشتهایم. مانع دیگر راه تحول این است که گاهی بر آرمانهایی دست میگذاریم که به مقدمات رسیدن به آن آرمان توجه نداریم. هر آرمانی مقدماتی دارد و به مفاهیم ذهنی، عینی و احساسی و ادراکی احتیاج دارد. همه اینها باید دست به دست هم دهند تا ما بتوانیم برای آن آرمان برنامهریزی کنیم.
تکیه بر هویت جمعی و اتکا
به افکارعمومی
هیچ مسیر تحولی بدون آموزش به سرانجام نمیرسد. اگر به آموزش در حوزه صنعت، اقتصاد، کشاورزی، فرهنگ، سیاست و... بیتوجه شویم یک مانع جدی بر سر راه تحول ایجاد کردهایم.ما به یک «هویت جمعی» نیاز داریم. هیچ کشوری بدون اتکا به هویت جمعی و اتکا به افکار عمومی نمیتواند موفق شود. یک نظامی مثل ما که مبتنی بر مردمسالاری دینی است، نیازمند یک هویت جمعی است که این هویت باید به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… شکل بگیرد و به عقلانیت برسد. ما یک کشور انقلابی هستیم از این رو، دوستان و دشمنانی یافتهایم. بنابراین باید روابطمان را با کشورهای دوست، با کشورهای دشمن، با ابرقدرتها، با نهادهای بینالمللی، با کشورهای اسلامی، با کشورهای منطقه و... به درستی تنظیم کنیم. اگر در هر کدام از این روابط سنجیده عمل نکنیم در برنامهریزی تحولی ناکام خواهیم شد. بنابراین برای تحول، باید روابط بینالملل را به درستی تنظیمگری کنیم. فرافکنی مشکلات و همواره دیگران یا استکبار جهانی را مقصر مشکلات معرفی کردن از موانعی است که باعث میشود تحول به نتیجه نرسد. باید به این عقلانیت برسیم که سهم خود را در ایجاد مشکلات تشخیص دهیم و در رفع آن اقدام کنیم.
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مهاجرنیاست که در کرسیهای آزاداندیشی «راهبرد تحول؛ ضرورت گام دوم انقلاب اسلامی» در محل دانشگاه طلوع مهر قم ارائه شده است.
برش
ایجاد تحول نیاز به «وفاق اجتماعی» دارد
ایجاد تحول نیاز به «اجماع ملی»، «هماهنگی» و «همدلی» دارد آنچه که برای تحول بسیار ضرورت دارد این است که از لحاظ نگرشهای سیاسی متحول شویم؛ یعنی با همه تنوع سلیقههایی که داریم باید به یک «وفاق اجتماعی» و «توافق ملی» برسیم. ما باید به جایی برسیم که وقتی بحث منافع ملی، نظام اسلامی و قدرت ملی پیش میآید، همه یکدست شویم و پشت سر نظام و انقلاب و ارزشهای دینی بایستیم. هرچند در این راه توفیقهایی داشتهایم ولی هنوز تا نقطه مطلوب فاصله داریم؛ بنابراین باید گامهای بلندتری در این زمینه برداریم.