چرا فلسطینیها از نوار غزه فرار نکردند؟
صابر گل عنبری
پژوهشگر، مترجم و کارشناس روابط بین الملل
چرا فلسطینیها از نوار غزه فرار نکردند؟
اسرائیل پس از حمله هفت اکتبر، رسماً هدف جنگ خود علیه نوار غزه را نابودی حماس اعلام کرد، اما به نظر میرسد غایت اصلی اسرائیل از این جنگ همهجانبه و بیسابقه حذف این باریکه کوچک اما دردسرساز برای همیشه بوده و تنها در این صورت هدف اعلامی جنگ یعنی نابودی حماس را تحقق یافته میداند.
چنان که برخی اسرائیلیها نیز گفتهاند، حتی به فرض تحقق هدف اعلامی جنگ، تا زمانی که غزه باقی است، یعنی زمینه و ظرفیت شکلگیری حماسی جدید و حملهای دیگر در آینده وجود دارد و از این رو، اسرائیل برای جلوگیری از آن و احیای بازدارندگی از دسترفته، غایت ویرانی کامل و غیرقابل سکونت کردن غزه را در پس هدف اعلام شده قرار داد و تنها راه ممکن تحقق آن را در کوچاندن اجباری ساکنان نوار غزه به مصر و اماکن دیگری دید. در همان ابتدای جنگ نیز تلاشها و مذاکراتی با مصر و کشورهای دیگر برای انتقال ساکنان نوار غزه شروع شد اما با سد محکم مخالفت مصر و اردن که از اجرای چنین سناریویی در آینده برای کرانه باختری نگران بود، مواجه شد. همان زمان هم گویا، اسرائیلیها برای مجاب کردن دولت مصر گفته بودند که صرفاً برای مدتی پذیرای ساکنان نوار غزه در سینا باشد و پس از پایان جنگ و نابودی حماس دوباره به غزه باز گردانده خواهند شد. عبدالفتاح سیسی نیز در کنفرانسی خبری با درک غایت اسکان نهایی آنها در سینا صراحتاً به تلآویو گفت که ساکنان نوار غزه را به همان صحرای نقب در اسرائیل منتقل کنید و پس از اینکه مأموریت علنی خود در نابودی حماس را به پایان رساندید، دوباره آنها را به نوار غزه بازگردانید.
وقتی اسرائیل در مجاب کردن مصر به بنبست رسید، تصمیم بر آن گرفت که این پروژه را یکجانبه عملیاتی کند؛ به گونهای که از طریق وارد آوردن بیسابقهترین فشار روانی به ساکنان پرتراکمترین نقطه جمعیتی جهان در باریکه کوچک غزه، آنها را به فرار به سمت مصر مجبور و جمعیت غزه را تخلیه کند. برای تحقق این هدف، سیاست غیرقابل سکونت کردن این باریکه را در پیش گرفت؛ هم از طریق محاصره نفسگیر و قطع آب، غذا، برق و سوخت و هم از طریق بمبارانهای بیوقفه همهچیز بویژه زیرساختهای مدنی از مدارس و دانشگاهها گرفته تا خیابانها، بیمارستانها و نانواییها و نیز کشتار وسیع مردم این منطقه و تخریب گسترده منازل. در واقع هدف اولیه تخریب این زیرساختها بویژه بیمارستانها که دهها هزار آواره در آنها پناه گرفته بودند، تزریق احساس نبود هیچجای امنی در غزه به فلسطینیها بود تا از این طریق ذهنیت انسان غزهای در این منطقه بسیار کوچک به بنبست کامل برسد و چارهای جز فرار به سمت مصر نیابد. اما چرا فلسطینیها فرار نکردند؟ برخی به اشتباه مانع را بسته بودن گذرگاه و مخالفت مصر با پذیرفتن ساکنان نوار غزه میدانند، اما باوجود اهمیت بالای موضع مصر و اردن، علت را باید در خود غزه جست؛ و الا اگر همین یک میلیون و پانصد هزار فلسطینی آواره در نوار غزه که از شمال به جنوب و بعضاً در داخل خود جنوب به مناطق دیگری رفتهاند -و یا حداقل هزاران نفر از آنها- به سمت مرز با مصر هجوم برده بودند، آیا مصر توان مقابله با این سیل جمعیت را داشت؟ آیا ترس از تیراندازی نیروهای امنیتی مصری این آوارگان را بازداشت؟
در حالی که مرگ و کشتار در هر خانه و کوی و برزنی در غزه به طرز فجیع و لحظهای اتفاق میافتد، تیراندازی احتمالی نظامیان مصری چه بازدارندگی میتوانست داشته باشد؟ جالب اینجاست که حتی در حد چندنفری هم به سمت گذرگاه رفح و مرز 12 کیلومتری با مصر فرار نکردند تا از جهنم جنگ نجات یابند. اما چرا؟ پاسخ را میتوان در جمله ساده اما پرمحتوای یک دختر کمسن و سال فلسطینی در مصاحبهای کوتاه و گذرا با یک شبکه ماهوارهای دید. او تأکید میکرد که ما از اینجا کوچ نخواهیم کرد و مرگ در خانه را به آوارگی و تحقیر در غربت ترجیح میدهیم. همین واژگان برآیند یک نوع آگاهی جمعی است که آن هم زاییده تجربه تلخ آوارگی فلسطینیها در خارج از موطن خود از سال 1948 است که هماکنون جمعیت آنها به بیش از 6 میلیون نفر میرسد و خیلی از آنها نه شناسنامهای دارند نه تابعیتی. امروزه حتی تصور ذهنی زندگی بشدت وابسته به اسناد هویتی در دنیای مدرن ممکن نیست و آزاردهنده است، اما این واقعیت تلخ زندگی میلیونها آواره فلسطینی در اردوگاههای آوارگان در کشورهای دیگر است. البته ایستادگی ساکنان غزه در مقابل طرح کوچ اجباری خود یک جبهه مردمی متحد را نیز در این جنگ همهجانبه و محاصره اقتصادی و انسانی بیسابقه به نمایش میگذارد و همین عامل، اسرائیل را با چالش بزرگی در تحقق غایت و اهداف جنگ مواجه کرده است.