چهار دهه است که نظام در ایران فریاد فلسطین میزند
سرباز روحالله رضوی
دین پژوه
مسأله فلسطین در هاروارد و لندن با مسأله فلسطین در شریف و تهران فرق دارد و به نظرم طبقهای از جامعه ایران این فرق را درک کردهاند و برای همین هر قدر هم که برایشان از اعتراض هاروارد و تظاهرات لندن بگویی تکانی نخواهند خورد. طبقه مذکور اعم از دانشجو و روشنفکر و هنرمند بدرستی متوجه این شده که مسأله فلسطین در تقابل با کلان روایت دنیای غرب قرار دارد.
تا اینجای ماجرا البته شرایط با باقی دنیا تفاوت چندانی ندارد اما در جمهوری اسلامی ایران، یکی از ستونهای کلان روایت نظام همین تقابل بوده است. یعنی چهار دهه است که نظام در ایران فریاد فلسطین میزند و آن را بر سر دشمنان بیرونی خود کوبیده که فلسطین سند دروغگویی نظام سلطه علیه ماست و البته حق میگوید.
حالا تن زدن به این دریای اعتراض علیه اسرائیل برای آن طبقه از سویی کشیدن خط بطلان بر آن ایدهآلی است که در دنیای غرب جست وجو میکرده و از سوی دیگر به منزله تأیید موضعی است که نظام درخلال چهار دهه اتخاذ کرده است .شاید اگر ماجرا فقط خط کشیدن روی غرب بود داستان اینقدر بغرنج نمیبود اما وقتی قرار باشد دوشادوش روایتی قرار بگیری که چهار دهه است خودت را در برابر آن یافتهای، قصه خیلی سخت میشود و من این صعوبت در اتخاذ موضع را درک میکنم. میفهمم که چرا بخشی از دانشجویان و روشنفکران و هنرمندان ما اساساً نمیتوانند موضعی در قبال جنگ غزه داشته باشند.
ذات غرب ستیزانه نظام در ایران ولو آن را تنها در خطبههای صرف نماز جمعه بدانی و مواضع اعلامی- که اینطور نیست - مسأله را چنین میکند. در این میان بسیارند کسانی که اختلاف جوهری با این ذات غربستیزانه ندارند اما در بسیاری از حیطههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مخالف سیاستهای نظام هستند و چه بسا در صفوف اپوزیسیون نظام تلقی شوند. به نظرم عمده این افراد با همه دلرنجیها و دلخوریهایی که از نظام دارند بر سر مسأله فلسطین اعلام و ابراز همراهی میکنند چه آنکه خوب میدانند ماجرای فلسطین ربطی به کج سلیقگی و ناکارآمدیهای داخلی ندارد.فارغ از اینکه بخواهم دستهبندی فوق از اپوزیسیون را وزنکشی کنم باورم بر این است که کلیدی برای باز کردن قفل فلسطین برای آن دسته از اپوزیسیون وجود ندارد و خودمان را به آب و آتش هم که بزنیم این جماعت تکانی برای فلسطین نخواهند خورد.
غربزدگی این جماعت خواص با غربزدگی عمومی مردم متفاوت است. غرب در ذهن عموم مردم همان انسان غربی است که سبک زندگی خاص خود را دارد و بیریا و دغل خود را مینمایاند. برای این دسته وقتی فلان سلبریتی و خواننده غربی را نشان دادی که حامی فلسطین است قصه تمام است. وقتی تظاهرات لندن را نشان دادی که زن و مرد و مسلمان و بی دین و لخت و محجبه همگی فریاد فلسطین میزنند کافی است که بپذیرد دنیا با فلسطین است.
اما غرب برای آن طبقه کذایی، نظام سلطه حاکم است نه پروتوتایپ انسان غربی. نظام سلطهای که محکم ایستاده و میگوید آتشبس بیآتش بس. این غربزدگی حاد است و پیشرفتهترین روشهای درمانی هم برایش چارهساز نیست. وقتمان را تلف چنین بیمارانی نکنیم و رهایشان کنیم.