به یاد استاد علی اکبر گلپایگانی
گلپا هم اصالت داشت هم نوآوری
جهانشاه برومند
آهنگساز و نوازنده ویولن
اولین خاطره از صدای استاد مسلم آواز ایرانی، زندهیاد گلپا، مربوط به دوازده سالگیام میشود. زمانی که تازه آموختن ویولن و موسیقی ایرانی را آغاز کرده بودم و به برنامههای موسیقی سنگین در رادیو، بویژه برنامه «گلها» علاقه داشتم و همیشه گوش به زنگ اعلام ساعت اجرای تکنوازی اساتید وقت مینشستم. صدای پرکشش گلپای جوان را از اولین برنامه آوازی شان شناختم و به آن دل بستم: مثنوی شور، با غزلی از زنده یاد استاد بیژن ترقی و نوازندگی پیانوی استاد مرتضی محجوبی با ردیف و مقطع «دستم بگیر». اصلاً مثنوی شور را هم کمتر خوانندهای میخواند. شیوه خوانندگی وی در همان جوانی، هم اصالت داشت و هم نوآوری. شعرشناسیشان عالی و پر از نکتهسنجی، ترکیب کلام و موسیقی در انسجام و احساسشان واقعاً قوی بود. طبیعی است که شهرتشان خیلی زود بین عوام و خواص پیچید و هیچ وقت کم نشد. خوشرویی و حوصله و مردمداری و میهماننوازیشان هم که مزید برعلت بود و آن هم هیچ وقت کم نشد. در این ۴۵ سال انزوای اجباری، شهرت و محبوبیتشان بیشتر هم شد. این را همه شاهد بودهایم.
گلپایگانی از همان اول در خوانندگی اهل ابداع بود. روخوانی از گوشهها با اجرای خشک و پلکانی را نمیپسندید. برای هر برنامه آوازی، مثل یک کمپوزیتور، جملات و فراز و فرودهایش را طراحی میکرد. انگار دارد آهنگسازی میکند. رسم «رمانس» در آواز ایرانی، با او شروع شد و هیچکس به خوبی او نتوانست آفرینندگی و اجرای زیبا داشته باشد. او فعالیت هنریاش را با آواز آغاز کرد و تا سالهای سال فقط آوازهای سنگین خواند. با اینکه ردیفدان کاملی بود ولی اجراهایش در عین مدرن بودن، هیچ وقت از چهارچوب اصالت خارج نشدند.
در کنارش نواختن افتخار بود. متأسفانه شرایط مساعد، کمتر پیش آمد. از بین خاطراتم باید به اثری اشاره کنم که استاد جهانبخش پازوکی، کلام آن را از طریق تلفن از راه دور برای جناب گلپا گفته بودند. روزی به همراه خانمشان و دوست هنرمندم آقای فریدون احتشامی به دیدار در منزلم سرافرازم کردند و در همان جلسه، ملودی دلخواهی در سه گاه «جفت و جور» شد و بدون اتلاف وقت برای تمرین، با کمال مهارت و لطافت آن را خواندند و ضبط کردیم. ضبطهای ایشان در این سه چهار دهه در استودیوها نبود. سهگاه را پسندیدند چون مایهای است که هم غم دارد و هم شادی و بستگی دارد چگونه آن را به کار بگیرند. خیلی زود ضبط کردیم و نتیجه مطلوب را گرفتیم و حالا دیگر جای همیشگیاش را با درگذشت ایشان پیدا کرده است: «دیگه این آخر ِکاره....آخرین سوت ِقطاره». خوشبختانه ایشان هنرمندی بسیار پرکار بودند و با بهترینها همراه شدند و صدها برنامه آواز و ترانه تولید کردند.
بی مبالغه به روی همه مردم باز بود و استاد با صبر و حوصله و مهربانی زیاد، جوانها را تشویق و راهنمایی میکردند. برای او فرقی نمیکرد که آن فرد یا افراد، از سراوان سیستان آمده باشند یا از باکوی آذربایجان. مرام لوطیگری و ضعیف نوازی و محبت در ایشان بسیار بارز بود. نود سال با درایت و سلامت و عزت زندگی کردند و مورد علاقه و محبت عجیبی از سوی مردم بودند. جایشان برای ابد در قلب مردم و هنرمندان گرم و زنده خواهد ماند.