صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و نوزده - ۱۳ آبان ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و نوزده - ۱۳ آبان ۱۴۰۲ - صفحه ۲۸

هم‌سرنوشت

پرستو  علی‌عسگر نجاد
فعال فرهنگی


از ایران بیرون بروید! آن طرف مرزهای وطن‌مان بایستید. حالا دفاع مقدس ما را تماشا کنید. حکومت‌مان هنوز دو سالش هم نشده. انبوهی از مردم، در جریان انقلاب، شهید داده‌اند. رد شلاق‌های ساواک روی گرده خیلی‌ها هست. فقر و بی‌سوادی در روستاها بیداد می‌کند. کیلومترها با عراق مرز مشترک داریم و حالا از همین مرز گسترده به خاک‌مان تجاوز شده است.
سلاح کم است. سیم خاردار حتی نداریم. جوان‌هایمان به‌خاطر کمبود مهمات، شهید می‌شوند. تحریم هستیم. خیلی از کشورها به ما چیزی نمی‌فروشند. همان‌ها، تریلی‌تریلی مهمات تقدیم صدّام می‌کنند. ما با خودمان تنها مانده‌ایم. فرمان بسیج میلیونی رسیده. جوان‌هایمان، سربازی‌نرفته، نابلد، کرورکرور عازم جبهه می‌شوند. چشم‌آبی‌ها ساکت‌اند. به چشم‌شان دو کشور شیعی روی این کره خاکی هست که حالا می‌خواهند دخل هم را بیاورند! چه بهتر!!! صدّام خدا را هم بنده نیست. اعتنایی به اندک‌ توبیخ‌های بین‌المللی نمی‌کند. دنیا هم فشاری روی او نمی‌آورد، شاید چون برای همه مسجل است که او برنده میدان است. همه منتظرند ایران تصرف شود و زین پس روی نقشه فقط یک کشور شیعی داشته باشیم، یک کشور بعثی.
برگردید!از داخل، به‌عنوان یک ایرانی، به دفاع مقدس نگاه کنید. چه می‌بینید؟ می‌فهمید، نه؟ می‌فهمید -بلاتشبیه-چگونه بود که حضرتش فرمود: «جز زیبایی ندیدم». می‌دانید چه دوران سخت اما درخشانی بود که باو جود تمام فقدان‌ها و مشکلات، اثر روشنش تا همین امروز در کوچه‌کوچه شهرهایمان مانده. می‌دانید چقدر حماسه داشت و بزرگ بود و نمایش ایمان و عظمت روح‌های نوپا بود و چقدر دل‌ها را عروج داد و ظرفیت‌ها را بالا برد و آدم‌ها را تربیت کرد و قهرمان ساخت و باشکوه‌ترین خاطرات را باقی گذاشت. می‌فهمید چه شد که بزرگ‌مان بارها گفت دفاع مقدس انقلاب ما را زنده نگه داشت. ما اینجاییم، سربلند، قوی، اثرگذار، روبه‌جلو، در تلاش برای ساختن هرچه ویران شد، بی‌آنکه یک سانتیمتر از آوار وطن‌مان را حتی روی دوش بیگانه گذاشته باشیم!
حالا از این دریچه به سرزمین زیتون نگاه کنید. میان این‌همه انفجار، سربلندی و حماسه را می‌بینید؟ غزه امروز در چشم جهان تنهاست، مجروح است، اما ما داریم وسط دریای آتش و خون، تولد ققنوسی را نگاه می‌کنیم که به چنگال مقتدرش، ستاره جعلی عبری را درهم‌خواهدشکست. گفت غزه مظلوم مقتدر است. گفت دنیای آینده، دنیای فلسطین است، نه اسرائیل. مردی که این جمله را گفت، جنگ را خوب می‌شناسد، دفاع مقدس را هم، چه در خرمشهر باشد، چه در غزه. مردی که این را گفت، می‌داند «ان الباطل کان زهوقا» را.

 

جستجو
آرشیو تاریخی