نقش‌آفرینی تهران و سردرگمی تل‌آویو

پس از آغاز جنگ جاری در باریکه غزه، نام ایران بیش از هر کشور دیگری بر سر زبان بوده است و نگاه بازیگران غربی و محافل مرتبط به این کشورها معطوف نقشی بوده که جمهوری اسلامی در این فرایند در دستور کار قرار داده است. تصور تل‌آویو و همپیمانان غربی‌اش بر این بوده که چون ایران در زمره حامیان جبهه مقاومت است و از عملیات نظامی اخیر حماس استقبال کرده، ممکن است در صحنه میدان نیز نخواهد یا نتواند حماس را در برابر تهاجم سبعانه و گسترده اسرائیل به غزه تنها بگذارد و در این زمینه اگر نه خود، دست‌کم از طریق دوستان منطقه‌ای خود به کمک حماس بشتابد. این در حالی است که ایران از آغاز بحران جاری دو هدف مهم را دنبال کرده است؛ ابتدا تمرکز بر روند دیپلماتیک برای متوقف کردن تجاوز نظامی اسرائیل به غزه و دیگر خودداری از درگیر شدن در جنگ مستقیم منطقه‌ای. تأکید مکرر مقام‌های کشور مبنی بر هرگونه عدم مشارکت در عملیات حماس که در بالاترین سطح اعلام شد، در کنار این سخنان امیرعبداللهیان مبنی بر اینکه «دست رهبران گروه‌های مقاومت روی ماشه است و دخالت‌شان تغییردهنده نقشه کنونی سرزمین‌های اشغالی است»، مهم‌ترین نمای این سیاست است.
در سوی دیگر اما خودداری مقام‌های دولت «جوبایدن» از آنچه تل‌آویو در تلاش برای برجسته ساختن آن بود مبنی بر اینکه تهران را بانی اصلی حمله حماس به درون مرزهای امنیتی اسرائیل معرفی کرده و به این ترتیب کشورهای غربی را وادار به نام بردن از جمهوری اسلامی در تحلیل چرایی شروع این جنگ کند، به نوعی موجب پیچیده‌تر شدن وضعیت و تردید «بنیامین نتانیاهو» برای تصمیم‌گیری درباره نحوه ادامه جنگ شد. «گرالد فایر اشتاین»، عضو برجسته مؤسسه خاورمیانه (MEI) معتقد است جنگ اخیر غزه در پی تحولات اخیری به وقوع پیوسته که پس از آشتی ایران - عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه رخ داد و بخشی از یک روند فراگیرتر همگرایی در سراسر این منطقه است. این تحولات با فرایندهای کارساز دیگری پیوند می‌خورد که حول محور بهبود روابط در داخل جهان عرب و نیز میان اعراب منطقه و نیروهای اصلی غیر عرب – یعنی ترکیه و ایران – شکل می‌گیرد و در حال دگرگونی چهره خاورمیانه است. به اعتقاد او، واشنگتن و تل‌آویو باید با واقعیت‌های جدید منطقه سازگار شوند. در حالی که باید فشار مداومی بر ایران بر سر برنامه هسته‌ای‌اش وجود داشته باشد، اما دیگر در منطقه از شعارهای پوچ غرب درباره بکارگیری گزینه نظامی برای حل مسأله، چندان استقبال نخواهد شد. به طور کلی در شرایط کنونی تأکید برروابط مبتنی بر همکاری امنیتی و نظامی، چندان برای دولت‌ها و جوامعی که در جست‌وجوی مزیت صلحی هستند که از تحولات دیپلماتیک اخیر حاصل می‌شود، قانع‌کننده نخواهد بود. به جای آن، واشنگتن و تل‌آویو باید به دنبال فرصت‌هایی برای تقویت روابط بر پایه پتانسیل‌های اقتصادی و اجتماعی نیرومندی باشند که همگرایی گسترده‌تر منطقه‌ای پدید می‌آورد.
همچنین باید یک فاکتور ریسک‌آفرین دیگر برای امریکا و اسرائیل نیز مورد توجه و چاره‌جویی قرار گیرد؛ بحران عمیق داخلی اسرائیل این خطر فزاینده را با خود دارد که روابط منطقه‌ای امریکا پیچیده و دشوارتر شده و فرایند عادی‌سازی با اسرائیل هم متوقف – شاید هم معکوس – شود. این تصور که آنچه در صحنه منازعه اسرائیلی – فلسطینی رخ می‌دهد، چندان با‌اهمیت نیست و منطقه توجهی به فلسطینی‌ها نمی‌کند، یک تصور اشتباه است. چنانچه دولت اسرائیل همچنان امنیت جانی، رفاه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم فلسطین را تهدید کند، زمینه را برای اتحاد بیشتر فلسطین و اعراب در برابر خود فراهم می‌کند و امریکا و اسرائیل باید این چالش را صراحتاً مورد بررسی قرار دهند. اتفاقاتی که هم اینک در غزه در حال رخ دادن است و همه کشورهای عربی در کنار فلسطین قرار گرفته‌اند، مؤید این واقعیت است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و پانزده
 - شماره هشت هزار و سیصد و پانزده - ۰۸ آبان ۱۴۰۲