فلسطین در ادبیات تنهاست
حسام آبنوس
روزنامهنگار
داشتم داستانی درباره فلسطین و اتفاقاتی که بعد از ورود یهودیها و تشکیل رژیم صهیونیستی افتاده میخواندم. در لابهلای داستان ذهنم به این سمت پرواز کرد که ببینم چند کتاب قصه و رمان درباره سرزمینهای اشغالی خواندهام و اینکه مشغول خواندنش هستم، چندمی است. مرور که کردم دیدم این کتاب سومین اثری است که درباره این سرزمین خواندهام. شاید یکی با خودش بگوید سه کتاب در قالب داستان و رمان تعداد کمی نیست ولی کافی است همین عدد را مقایسه کنیم با کتابهایی که در همین قالب درباره جنگ جهانی دوم یا اتاقهای گاز و آشوویتس خواندهایم. بعد از اینکه به سه کتاب رسیدم باز هم کنجکاویام آرام نگرفت و با خودم گفتم ببینم غیر از محمود درویش و غسان کنفانی و ادوارد سعید چند نویسنده و اهل قلم فلسطینی میشناسم، که غیر از یکی دو اسم دیگر، کسی به یادم نیامد. شاید این تعداد برای خیلیها عدد بزرگی باشد ولی برای من که مثلاً میتوانم از کشوری در کیلومترها دورتر، حداقل یک نویسنده اسم ببرم که حداقل یک کار از او خواندهام این تعداد عدد بزرگی نیست.
بعد با خود گفتم شاید واقعاً شرایط سیاسی و اجتماعی ناشی از جنگ و تحریم و محدودیت اجازه نداده نویسندههایی در این کشور یا در شرایط مهاجرت رشد کنند ولی با یک جستوجو در اینترنت دیدم اتفاقاً نسل جدید نویسندگان فلسطینی نهتنها کم تعداد نیستند بلکه عدد قابل توجهی هم دارند. ولی اینکه چرا اثری از آنها یا ترجمه نشده یا اگر ترجمه شده پیدا کردنش کار راحتی نیست و در مواردی هم دیگر چاپ و منتشر نمیشود، تبدیل به سؤال بزرگی در ذهنم شد. تبدیل به پرسشی که اگر برایش جستوجو نکرده بودم یا سراغ کتابها نرفته بودم، احتمالاً جوابی که به ذهنم رسید در دسته جوابهای توهم توطئه قرار میگرفت ولی وقتی میبینم در کشور ما سالانه درباره رویدادی تاریخی به اسم هولوکاست آثار مختلفی منتشر میشود ولی درباره نسلکشی صورت گرفته توسط رژیم صهیونیستی و شرایط زندگی در سرزمینهای اشغالی از زبان فلسطینیها اثری ترجمه و منتشر نمیشود، این جواب را به ذهن میآورد که انسانیت مهم نیست. بلکه آنچه مهم است پروپاگاندای رسانهای و ذهنهای رسانهزده است که در آن انسانها هم دستهبندی میشوند و نسلکشی یهودیان ارزش خبری محسوب میشود ولی نسلکشی فلسطینیها فاقد ارزش خبری به شمار میرود. در واقع غرب با رسانههایش توانسته کاری کند که ناشر و مترجم و کنشگر حوزه ادبیات به مسأله انسانها نیز از چشم رسانه و منافع جریانهای حامی رسانه نگاه کند.
تمام آنچه در این اتفاق برایم روشن شد، یک پیام بزرگ بود آن هم اینکه جریانهای حامی صهیونیسم توانسته در نبرد روایتها دست پیش را بگیرد و ذهن حتی انسانهای ظاهراً فرهیخته را نیز از جنایتهای صهیونیستها منحرف کند و آنها را سالها از اصل ماجرا دور نگه دارد.
با مروری که انجام دادم به این نتیجه رسیدم فلسطین در ادبیات هم تنهاست و صدای نویسندههای آن هم در رسانههای جریان اصلی حامی صهیونیستها به گوش کسی نمیرسد. نویسندههایی که شاید با دیدگاههای مختلف درباره سرزمینشان حرف زده باشند ولی هر چه هست صدای فلسطین اند.