تعداد شهدای کودک در غزه به 1873 نفر رسید
بهکدامین گناه؟!
«ایران» از رسوایی جدید غربیها در ادعای حقوق بشر گزارش میدهد
خونهای پاک کودکان فلسطینی ساکن غزه، بزکهای دروغین غرب را از چهرهشان شست و حالا واقعیت جنایتکار و بیرحم این چهره غیرانسانی بیش از پیش نمایان شده است. از اینرو سؤال امروز آزادگان جهان این است: میان غزه و غرب چه رابطهای وجود دارد؟ و شاید پاسخ از این قرار باشد: وقایع هولناک آن باریکه حائل میان سرزمینهای اشغالی و دریای مدیترانه، همچون تابلویی خونبار است تا جهان رسوایی انگارهها و شعارهای سران غرب را در آن ببیند؛ رسوایی ادعای دفاع از آزادی بیان و رسواتر از آن، ادعای دفاع از حقوق بشر. رسواترین امر که همچون ننگی تاریخی بر پیشانی غرب خواهد ماند این مسأله است که غربیها به تأسی از جنگسالاران صهیونیست، اساساً فلسطینیان ساکن غزه را فاقد شأن انسانی میبینند و بهتر باید گفته شود که این نادیده گرفتن شئون انسانی ساکنان غزه، رویه همیشگی غرب نسبت به این تکه از کره زمین بوده است. مسأله این است که این دولتها، حتی در چهارچوبهای سرزمینی خودشان هم از ادعاهای خود دست کشیدهاند. یعنی از انگلستان تا فرانسه و آلمان، دولتهایی که برای همه جهان، فراتر از مرزهای حاکمیتی، نسخه آزادی بیان میپیچیدند، حالا حتی درون مرزها و چهارچوبهای حاکمیتی خود هم اصل آزادی بیان را نقض و حامیان فلسطین و معترضان به نسلکشی و کودککشی را به انواع محدودیتها تهدید میکنند. در کنار اینها، سؤال دیگر این است: آیا همه این ادعاها همان چیزهایی نبود که یک سال پیش جمهوری اسلامی ایران را به نقض آن متهم میکردند؟ مگر حقوق بشر یا آزادی بیان، همان اهرمی نبود که سالیان سال با آن به جمهوری اسلامی ایران فشار میآوردند و تحریمهای معیشتی را به اقتصاد 80 میلیون ایرانی تحمیل میکردند؟ قضای روزگار، بومرنگ سیاسیبازی و استفاده ابزاری از مفاهیم متعالی را به سمت غرب برگردانده است.
ابزارهای بازی غرب در میدان ایران
برای درک بهتر داستان باید به یک سال پیش بازگردیم، به زمان اغتشاشات ایران. با نخستین زبانههای آتش اغتشاش و آشوب، غرب با همه توان به میدان آمد. کمافیالسابق، حقوق بشر و آزادی بیان و آزادی اجتماعات و هر ملغمهای از شعار و فلسفه و اخلاق، مهمترین ابزار و حربه آنان برای توجیه دخالتهای غیرقانونیشان در امور ایران بود. مکرون برخی زنان بدنام را به کاخ ریاستجمهوری فرانسه دعوت کرد تا حمایت آشکار خود را از اغتشاشات نشان دهد. معاون اول رئیسجمهور امریکا با افرادی به اسم نمایندگان زنان ایرانی جلسه گذاشت که بعضیهایشان حتی از نزدیک ایران را ندیده بودند. صدراعظم و وزیر خارجه آلمان به صورت روزانه حمایت خود را از اغتشاشگران اعلام کردند. این دولتها که بهانه خوبی برای دخالت در امور داخلی ایران یافته بودند و چه بسا امید به تغییر نظام سیاسی هم در ایران داشتند، بارها نام «مهسا امینی» را تکرار کردند؛ دختری که به تأکید فراجا و تأیید نهادهای ذیربط و پزشکان مستقل، نه بر اثر ضربه، بلکه بر اثر بیماریهای پیشینی جان خود را از دست داده بود. رسانههای غربی به صورت تمامقد و بیستوچهار ساعته اغتشاشات را پوشش میدادند. شهرهای مختلف اروپا میزبان تجمعات ضدانقلاب بود. در امریکا و کانادا هم وضع همینگونه بود. نخستوزیر کانادا با ضدانقلاب دیدار میگذاشت. کار به جایی رسید که دولتهای غربی تسهیلات لازم را برای تجمع ضدانقلاب فراهم کردند، به این ترتیب که با هزینه این دولت، آنان از نقاط مختلف اروپا خود را به برلین رساندند تا علیه جمهوری اسلامی تظاهرات کنند. بنابراین غرب در اغتشاشات پس از مرگ مهسا امینی نشان داد هر کسی علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند و امنیت ملی میلیونها ایرانی را با اسلحه سرد و گرم به مخاطره بیندازد، بشری است که باید از حقوقش دفاع کرد و باید آزادی او را برای دروغپردازی و انجام اقدامات ضدامنیتی به رسمیت شناخت!
سرنوشت حقوق بشر در جنگ غزه
همه آنچه غرب سال گذشته درباره ایران انجام داد یا برای جمهوری اسلامی ایران تجویز کرد، یک دفعه در خود غرب ممنوع شد. یعنی نه کسی حق تجمع به نفع فلسطین را دارد، نه کسی حق دارد درباره کشتار مردم در غزه حرف بزند! در انگلستان، فرانسه و آلمان، دولتها بدون هیچ شرمی و بدون توجه به نسخههای خودشان برای کشورهای مستقل، اساساً تجمع حمایتی برای غزه را ممنوع کردند. کار تا جایی پیش رفت که وزیر کشور آلمان، خواستار اخراج حامیان فلسطین و حماس از این کشور شد. در وین، پایتخت اتریش پلیس تظاهرات حامیان فلسطین را متوقف کرد. در استرالیا و هلند هم محدودیتهای مشابهی وضع شده است. به این ترتیب مشخص میشود وقتی پای حمایت از رژیمصهیونیستی در میان باشد، دولتهای مدعی حقوق بشر، حتی حقوق اجتماعات شهروندان خودشان را هم زیر پا میگذارند، اما ریشه این رویکرد چه میتواند باشد؟ به نظر میرسد ممنوعیتهایی از این دست، پس از حمله رژیمصهیونیستی به غزه اعمال شد، لابد به این دلیل که فلسطینیان ساکن غزه «بشر» نیستند. این همان ادعایی بود که وزیر جنگ رژیمصهیونیستی مطرح کرد. او در جمله ای بی شرمانه گفت که فلسطینیها «حیوانات انساننما» هستند.
سرنوشت خندهدار آزادی بیان در غرب
همان غربی که در اغتشاشات مدام از ضرورت آزادی بیان در ایران سخن میگفت و با این ابزار دست به فضاسازی میزد، پس از جنگ اخیر غزه، کوچکترین روزنهای را برای اظهارنظر و بیان حمایت از غزه و فلسطینیان تحمل نکرد. مثالهای زیادی برای رسوایی غرب در اینباره وجود دارد. تلاش وزیر کشور و نماینده پارلمان فرانسه برای طرح سخن درباره سلب تابعیت از کریم بنزما، فوتبالیست مشهور این کشور به جرم حمایت از فلسطینیان از آن جمله است. BBC عربی هم 6 خبرنگار خود را فقط به دلیل لایک مطالبی در شبکههای اجتماعی که بوی حمایت از فلسطینیان داشت، اخراج کرد. باشگاه نیس فرانسه، نیز یوسف عطال بازیکن الجزایری خود را به دلیل پستی که در مورد حمایت از فلسطین نوشته بود تعلیق کرد. همچنین در امریکا برخی شرکتها اعلام کردند دانشجویانی که حامی فلسطین باشند استخدام نخواهند شد، ضمن اینکه برخی از کارکنان هم به دلیل حمایت از فلسطین اخراج شدهاند. در این بین،تلویزیون CBC اعلام کرد که دولتهای آلمان و سوئد در حال کار روی سازکاری برای اخراج حامیان فلسطین از کشور خود به بهانه احتمال افزایش درگیریها در کشورشان و یهودیستیزی هستند. در امریکا هم پزشک نیویورکی به خاطر حمایت از فلسطین در فضای مجازی اخراج شد. همچنین در فرانسه پلیس فرانسه مالک یک فستفود را تهدید کرد که اگر تابلوی رستورانش را که در آن نور حرف اول اسمش شکسته شده بود خاموش نکند، رستوران را تعطیل و جریمه میکند! چون از «چماس» به «حماس» تغییر کرده بود! در آلمان هم پلیس یک زن یهودی-اسرائیلی را به جرم حمل پلاکاردی که روی آن نوشته شده بود «نسلکشی را در غزه متوقف کنید» بازداشت کرد و دهها مثال دیگر که در لابهلای اخبار پرحجم درباره غزه، گم شد. البته غرب با این کارنامه، به خود اجازه میدهد مروج آزادی بیان در کشورهای دیگر باشد و در راستای همین ترویجگری بوده که جایزه سالانه «آزادی بیان» به یک رپر بازداشتی در ایران داده شده بدون آنکه اشاره کند که این رپر به خاطر اقدامات ضدامنیتیاش بازداشت شده نه به خاطر خواندن ترانه!
فلسطینیها میمیرند، صهیونیستها کشته میشوند
این سیاست یک بام و دوهوا، این وارونگی همه مفاهیم دنیا، بیش از همه خود را در ادبیات رسانهها نشان میدهد که البته رسانههای ضدایرانی فارسیزبان بهعنوان ادامه دستگاههای جاسوسی، از همان روش تبعیت میکنند. در گزارشهای رسانههای غربی، صهیونیستها در حملات «کشته میشوند» اما فلسطینیها «میمیرند»؛ گویی حتی حق کشته شدن هم از فلسطینیها دریغ میشود یا تلاش میشود این تصور جا انداخته شود که بمبهای امریکایی و اسرائیلی فقط باعث تب کردن فلسطینیها میشوند و آنان چون داروی تببر ندارند، میمیرند! اما آنچه دارد میمیرد یا مرده است، غرب مدعی، گستاخ و حرافی بود که میخواست برای جهان نسخه بپیچد، حالا غزه، نسخه ادعاهای غرب را پیچید.