آیا سلبریتیها مضرند؟
میکائیل دیانی
فعال فرهنگی
و مستندساز
امروز میتوان این ادعا را داشت که بار کلمه سلبریتی در بخشی از جامعه منفی است؛ عناصری که به واسطه فضای خبری و رسانهای بیشتر مضر و دردسرساز معرفی شدهاند و همواره پیرامون آنها اخبار منفی تولید شده است.
غالباً تصور عمومی از سلبریتیها بازیگران بوده است. حال سؤال این است که آیا همه سلبریتیها مضرند؟ آیا سلبریتیها فقط بازیگرانند؟
آیا ما اساساً شناخت دقیقی از سلبریتی و کارکردهای آن داریم؟ به نظرم پاسخ هر سه سؤال منفی است! و ندانستن، بیش از هر چیز دیگری باعث اختلال در فهم و کارکرد چهرهها شده است.
سلبریتی یکی از معانی کلمه مشهور است که در ادبیات پیشامدرن برای توصیف شخصی استفاده میکردند که در جامعه بسیار در مورد وی صحبت میشد.
مسلم است برای اینکه یک شخص تبدیل به فردی مشهور یا سلبریتی شود، باید خصوصیاتی را نظیر نقشی در زندگی اجتماعی، کسب موفقیتهای مرتبط با عموم جامعه و تأیید عموم در مورد اینکه موفقیتهای این شخص به اندازه کافی برای جامعه مهم باشند و مورد توجه مستمر قرار بگیرند، دارا باشد. سلبریتی شدن به کیفیت و میزان سرریز اطلاعات در مورد شخص به جامعه بستگی دارد.
همین تعریف کوتاه میتواند به شما این دقت را بدهد که فقط ستارههای سینما و بازیگران، سلبریتی نمیشوند و هر کس که اطلاعاتی از او در جامعه سرازیر شود و بتواند نقشی اجتماعی را بپذیرد، امکان بالقوه سلبریتی شدن را داراست.
«سلبریتی با قرار گرفتن در معرض مداوم رسانهها به وجود میآید.» یعنی به عبارت دیگر فعالیتهای یک شخص باید به وسیله رسانهها گزارش شود. چیزی که سلبریتی را از توده مردم جدا میکند، دیده شدن است و این دیده شدن با بزرگ کردن این افراد بهعنوان افرادی جالب، خارقالعاده و پیچیده توسط رسانهها شکل میگیرد.
با ورود تلویزیون و پایان جنگ جهانی دوم، رسانه بسیار قدرتمند و تبدیل شدن به سلبریتی در قرن بیستم تا حدود زیادی ساده شد. با این حال باید بدانیم با وجود اینکه رسانه نقش بسیار مهمی در تبدیل کردن اشخاص به سلبریتی ایفا میکند، عموم جامعه نیز نقش مهمی در این امر دارند. فرانچسکو آلبرونی، جامعهشناس معتقد است عواملی در تبدیل یک فرد به سلبریتی دخیل هستند که از جمله میتوان به شرایط اقتصادی برای تولید متون رسانهای، فیلم، برنامههای تلویزیونی، موسیقی، کتاب، توانایی در ارائه خود به جامعه، توانایی برقراری ارتباط با ناخودآگاه جمعی و صحبت از خواستههای درونی افراد جامعه اشاره کرد.
این تعاریف به ما میگوید یک هنرمند، یک ورزشکار، یک سیاستمدار و حتی یک فعال اجتماعی میتواند در جایگاه سلبریتی قرار بگیرد؛ جایگاهی که باعث میشود آن فرد رهبری مستقیم یا غیرمستقیم بخشی از زندگی مردم را برعهده بگیرد، در اذهان عمومی از اهمیت و قدرت نسبی بر خوردار شود، به واسطه موفقیتش شهرت کسب کند، همواره در رسانه حضور داشته باشد و دست آخر تجسم رؤیاها و آرزوهای تحقق نیافته مردم باشد.
با این نگاه کاملتر و دقیقتر اگر بخواهیم در همین اتفاقات اخیر تلویزیون توجهی داشته باشیم، نکته جالب ماجرا آنجا است که یکی از سلبریتیهای نوظهور تلویزیون با ادبیاتی ضدسلبریتی علیه سلبریتیهای گذشته تلویزیون موضعگیری میکرد و فرهنگ سلبریتی را زیر سؤال میبرد در حالی که خود او امروز از همان جایگاه با جامعه نسبت برقرار کرده است.
شهرت به نوعی بسط و توسعه آدمهای عادی است. توسعه خواستهها و آرزوهای آنان است. مردم، امکان تجلی فردیت را به آنان میدهند و نیابتاً به جای آنها به زندگی عادی ادامه میدهند و اینجا میتوانند کارکردهای اصلی خود را ظهور و بروز دهند. با تعاریفی که در بالا آورده شد، متوجه میشویم ستارهها میتوانند نجاتبخش جامعه خود باشند اما در سالهای اخیر به دلیل آنکه سلبریتیها در جایگاه اصلی خود مصرف نشدهاند و استفاده درستی از آنها صورت نگرفته است، کژکارکردهایی در خصوص آنها بهوجود آمده است و عموماً آنها را بر اساس همین نارساییها میشناسیم که در یادداشتهای بعد میتوان در مورد کارکردها و استفاده درست از سلبریتیها صحبت کرد.