ماجراهای خانم آقای او

اسرار الشوفرین یا «حکماً کار خودشان است»!

ریحانه ابراهیم‌زادگان
طنزپرداز

نوبه‌ای که کلاس درس و بحث استاد عزیزمان قبول شدیم، دل توی دلمان نبود برویم پای منبرش، گوش کرده حظ کنیم. چند هفته‌ای گذشت و روز موعود رسید. هنوز پاییز نرسیده بارانی باریدن گرفت که نگو و نپرس. انگار درز و دورز آسمان پاره شده لا ینقطع باران می‌بارید.
باران باریدن حاق طهران بدون ماجرا و آفت و بلیه، نوبر است. علیهذا همان اول، آنتن این ماسماسک وامانده رفته ارتباطمان با دنیای بیرون قطع شد.
 گفتیم عیب و علتی نمی‌کند بدون نشان و بلد و هکذا راه پیدا کرده به مقصد می‌رسیم. نشستیم توی اتول هرچه استارت زدیم روشن نشد.  انگار طلسم و جادو جنبل شده بودیم.
به سبب همان قطع شدن آنتن، نمی‌شد سراغ تاکسی اینترنتی رفت.  دست آقای پسر گرفتیم رفتیم تا سر اتوبان بلکم تاکسی پیدا کنیم.  از نوبه‌ای که تاکسی اینترنتی باب شد یاد نداریم سر خیابان تاکسی گرفته باشیم؛ ملتفتمان نشد به سبب نابلدی ما بود یا سیلی که خیابان را برداشته بود، هرچه منتظر ماندیم خبری نشد.
ویلان و آلاخون والاخون مانده بودیم که یک اتول جمع و جور جلو پایمان ایستاد. خانم سن و سال داری فرمان اتول به چانه چسبانده پی پمپ بنزین بود لکن گفت اول ما را می‌رساند به مقصد.
 بماند که تا آخر مسیر مدام یادآوری می‌کرد که کم مانده بنزین اتولش ته بکشد و توی خیابان بمانیم. القصه ما به هر ترفند و چاره به کلاسمان رسیدیم لکن از فکر مصایب تاکسی سواری بیرون نیامدیم.
شوفرتاکسی‌ها مردم شریف و نجیبی هستند لکن یک جورهایی اغرب و اعجب از بقیه‌اند. فی المثل همه چیز دانند.
خدا نکند حاق سواری، رادیو از امور مهم سیاسی و فرهنگی و ورزشی بگوید. ناغافل می‌پرند وسط چرت نیم روز آدم که، حکماً کار خودشان است!
این جمله، اسم رمز شروع انواع و اقسام تحلیل و تفسیر اخبار و وقایع و افشاگری از پشت پرده‌هایی که جز شوفرتاکسی‌ها برای احدی روشن و مسجل نمی‌شوند.
پیش‌تر شوفرها دستگیره اتول کنده، قایم می‌کردند که مبادا خرماپزان تابستان، مسافر پنجره باز کرده هوای اتول عوض شود؛ لکن مسافر اگر به نقل و حدیث شوفرتاکسی خوب گوش کرده تفهیم می‌شد، شوفر به وجد آمده دستگیره پنجره از داشبورد اتولش بیرون می‌آورد به عنوان جایزه می‌داد دست مسافر که پنجره باز کرده هوایی عوض کند!
فی الحال اما اوضاع توفیر کرده. تاکسی‌های اینترنتی که باب شد همه چیز تغییر کرد. شوفرتاکسی‌ها نه تنها دستگیره اتول حاق داشبورد قایم نمی‌کنند، کولر هم روشن کرده موزیک دامبول و دیمبول گذاشته به هر قسم اسباب رضایت مسافر مهیا کرده مگر مسافر آخرش پنج ستاره به شوفر بدهد امتیازش بالا
برود. القصه شوفرتاکسی‌ها همیشه از خواص بودند. از بس آدم دیده‌اند و قصه شنیده‌اند پر از حکایت و اتفاقند و شنیدن احوالشان قند و نبات است. هرچند سبک و سیاقشان با پیش توفیر کرده لکن همچنان معتقدند «کار خودشان است!»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و نود
 - شماره هشت هزار و دویست و نود - ۰۸ مهر ۱۴۰۲