ای جگر‌سوختگان، عهد کهن تازه کنید

نگاهی به کتاب عملیات عطش

آزاده جهان‌احمدی
منتقد ادبی

مقدمه کتاب «عطش» یکی از بخش‌های مهم کتاب است که نویسنده در آن به نکات مهمی اشاره کرده که از جمله هفتاد ساعت زمان مصاحبه با افراد درگیر در عملیات است. این ادعایی است که توسط نویسنده در مقدمه بیان می‌شود و با پایان مطالعه کتاب صحت این ادعا تأیید می‌شود. هفتاد ساعت مصاحبه برای خروجی صدوهشتاد صفحه‌ای یعنی دست پر نویسنده برای پرداخت و پرورش موضوع با تکیه بر جزئیات واقعه‌ساز.روایت عملیات تنگه ابوقریب شروع نرمی دارد. یک آرامش پیش از طوفان که در همان صفحات ابتدایی بی‌آنکه روایت گرفتار بازی‌های کلامی و فرمی شود، آبستن حادثه‌ای شگرف می‌نماید. نویسنده بی‌آنکه گرفتار هیجان،‌ شعار یا حتی مرثیه شده باشد، فقط در جایگاه راوی نشسته است آن‌هم نه راوی مداخله‌گر، بلکه به‌عنوان بیننده‌ای که لنز دوربین فرضی را بدون داوری به سمت همه طرف‌های دخیل در عملیات برده است. نویسنده با جسارت و بدون محافظه‌کاری روایت عملیات را از علت شکل‌گیری، تا نقطه شروع و سپس اوج و پایان تصویر کرده است و از این‌رو با قرائت‌های رسمی مبتنی بر یک‌سری مشترکات تکراری ایستاده متفاوت است.
نقطه قوت، استواری کار بر داده‌های علمی در تاریخ شفاهی است. همان هفتاد ساعت مصاحبه‌ای که نویسنده در مقدمه از ماده خام خلق اثرش گفته، خودش را در طرح یک‌سری جزئیات، حالات، روحیات و حتی وقایع نشان می‌دهد.
همین امر علت خلق کتابی شده که به‌رغم حادثه‌محور یا واقعه‌محور بودنش، دارای شخصیت‌های حقیقی است؛ حقیقی نه به‌عنوان واجد بودن مصادیق عینی در خارج، بلکه علاوه بر اینها، آدم‌های حقیقی از حیث رئال و قابل درک و فهم بودنشان.مشکل ما در روایت انسان جنگ دفاع مقدس، رعایت نکردن حد وسط در شناخت و بازنمایی است. مواجهه با آدم‌هایی که جان‌فدایی و ایثارشان از یک استاندارد انسانی بالاتر است و الهی می‌شوند، راوی را با خطری تهدید می‌کند که خودش را در روایت او هویدا می‌کند. به همین دلیل است که ما تصاویری در داستان‌ها، مستندات، خاطرات و فیلم‌ها از آدم‌های جنگ داریم که یا از این سوی بام افتاده‌اند یا از آن سو. یا آدم‌‌های خوش‌چهره فرشته‌خوی کاملاً بی‌عیب داریم که تحت هیچ شرایطی نمی‌ترسند  یا از آن‌سو آدم‌هایی که نقطه مقابل آدم‌های فرشته‌صفت هستند.
اما ترس، سؤالات، شکست‌ها و حتی نجات جان‌ همه آدم‌های عملیات عطش به اندازه عظمت و مهیب بودن زندگی واقعی هستند. مرگ، تشنگی و گلوله داغ به خودی خود مفاهیمی هستند که می‌توانند هر روایتی را دستخوش التهاب کنند، اما روایت عملیات عطش در نهایت خونسردی، همه آن التهابات را مقابل چشم مخاطبی که از آن عملیات شاید نامی شنیده باشد، قرار می‌‌دهد.
مُرد؟ به همین راحتی؟ عملیات عطش بی‌فریاد و بی‌خشم نشان می‌دهد بله جوان در این خاک به زمین تفتیده‌اش افتاده است و جان داده تا خاک از دست نرود. بله! جان داد اما نه به همین راحتی؛ آنچه در جنگ رونق دارد مرگ است و از دست دادن و رفتن جان است. عملیات عطش از این جهت اتفاق مهمی تلقی می‌شود که واجد سویه‌های جدی از پیوست‌های فرامتنی است. با توضیح دقیق‌تر، در عین‌ حال موجز و غیرشعاری از روند ایده، شکل‌گیری و اجرای عادی یک عملیات سخن به میان می‌آورد و به همین دلیل ناقض بسیاری از تصاویر خطا در فیلم‌های ژانر دفاع مقدس است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و پنج
 - شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و پنج - ۰۱ مهر ۱۴۰۲