ارزشمندی ایدهپردازی در دوره معاصر علت افزایش سرقت هنری
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
در تاریخ ادبیات و مخصوصاً در حوزه شعر، نمونههایی از سرقت ادبی نقل شده است. روایتهایی که گاه به طنز و مضحکه شباهت دارند. از طرفی هم مواردی مثل موضوع «توارد» در اشعار شاعران به چشم میخورد. یعنی شباهتهایی که نادانسته بین دو شعر شاعر پیش آمده باشد یا در اثر مجالست و خواندن مدام اشعار شاعری، ناخودآگاه در شعر شاعر دیگری شکل گرفته باشد. گاهی هم استفاده از بخشی از شعری معروف به عنوان یک صنعت شعری، «تضمین» شده است. شاید آنچه را به تدریج به دیوان شعرا اضافه شده بتوان فرایند معکوس سرقت ادبی محسوب کرد. سرقت ادبی ممکن است برای کسب منافع مالی، ایجاد موقعیت کاذب اجتماعی و هنری یا حتی زاییده نوعی اختلال اخلاقی و روانی انجام شود. سرقتهای تاریخی ادبی عمدتاً مربوط به سرقت مضمون و بیت بوده و استفاده از عناصری مثل زبان و تکنیک و... چندان مصداق سرقت به شمار نیامده است. اما تاریخ این رخدادها در حوزه هنرهای تجسمی را باید متفاوت از قدمت سرقت ادبی مورد بررسی قرار داد.«سرقت هنری» با معنای امروزین آن، یک پدیده تقریباً معاصر است. اگر از تعهدات اخلاقی و حرفهای صرفنظر کنیم، باید به دو چرایی عمده برای این ادعا اشاره کرد؛ اول اینکه آثار هنری در طول تاریخ، به دلیل نوع کاربری و جایگاه ارزشهای اقتصادی و هنری ـ خصوصاً نسبت هنرمند با مخاطب و خریدار و پیمانکار ـ قرابتی با شکل موجود سرقتهای هنری نداشتهاند. مثلاً نسخهبرداری از یک نقاشی دیواری کاخ سلطنتی دربار صفوی نمیتوانست وسیلهای برای کسب منفعت مالی یا شهرت اجتماعی و... باشد. از طرفی تعریفی که از هنر میشد، دور از چرایی و چگونگی سرقت هنری بود. اغلب آنچه امروزه در کتب تاریخ هنر نقل میشوند، در روزگار خود متکی به مهارتهای فنی بودند و براساس همین مهارتها ارزشگذاری میشدند. «شاگردان» تا سالها، پیرو همان شیوهها و موضوعات «استادان» خود قلم میزدند و فارغ از شباهت در ایده و موضوع، بر اساس تسلط و مهارت فنی این اجرای جدید، مورد ارزیابی و قضاوت هنری و اقتصادی قرار میگرفتند. استادان هم با استفاده از ظرایف و مهارتهای شخصی، آثاری خلق میکردند که از عهده سارقان [بالقوه] هنری ساخته نبود. ارزش نسخهبرداری از یک تابلوی نگارگری، ساخت یک جام قلمزنی و... در بازار بیش از آنکه متکی به ایده هنرمندانه اثر باشد، به اجرای هنرمندانه اثر سنجیده میشد. گاهی حتی استاد یک مکتب هنری، اثر شاگردان خود را به نام خود امضا میکرد.«هنر معاصر» به شکل محسوس [و افراطی] از مهارتهای اجرایی به سمت مهارتهای ایدهپردازی تغییر ماهیت داده است. بنابراین محدودیت مهارت فنی نمیتواند ضامن مصونیت اثر از سرقت باشد. مثلاً کپی صفحات رنگی آثار «مارک روتکو» کار دشواری نیست در حالی که ایده اولیه آن بسیار خلاقانه مینماید.با وجود تصویب قوانین سختگیرانه و محدودیتهای اخلاقی و حرفهای؛ سرقت هنری همچنان در انواع و مراتب نظری و عملی اتفاق میافتد. سرقت هنری با توسعه رسانهها و بازارهای اقتصادی به یکی از معضلات جدی هنر معاصر تبدیل شده و به آثار تاریخی هم سرایت کرده است. گاهی هم با عدم درک درست از مرز مفاهیم مرتبط (مثل اقتباس هنری و...) و البته با سوءاستفاده از همپوشانی این مفاهیم تأویل پذیر، توجیه شده و از تیررس ارزیابیهای اجتماعی، هنری و... و احکام قضایی دور ماندهاند.