موسیقی به مثابه رسانه (2)
محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده
اگر رسانههای صوتی و تصویری (صداوسیما)، شرط دوام، بقا و تأثیرشان هنر است، هنر، شروط مزبورش، خودش است.
به تعبیری دیگر اگر رسانه قائم به هنر است، هنر، قائم به ذات است، چرا؟ زیرا رسانه قائم به جذابیت است و آن فقط (برای رسانه مشروع و معقول) در هنر است. پس رسانه، قائم به هنر است. حال آنکه چون جذابیت، ذاتی هنر است، هنر، قائم به خویش است و با این شرط (سرمایه عظیم)، بهترین، قویترین، مؤثرترین، سریعترین و در دسترسترین رسانه است. با هنر، بدون ملزومات دست و پا گیر و در عین حال ضروری رادیو و تلویزیون، میتوان رسانه بود و مؤثر و نافذ! پس چرا به آن بسنده نشد و رادیو و تلویزیون اختراع و باقی شد؟! زیرا سطح ادراک در هنر، از سطح آن در رسانه (رادیو و تلویزیون)، بالاتر است. برای ادراک هنر به سطحی بالاتر از گوش و چشم نیاز است. اگر چه در هنر (دیداری و شنیداری)، گوش و چشم لازم است ولی کافی نیست! به چیزی برتر از آن احتیاج است! مخاطب هنر، معتاد به برتر از گوش و چشم است! در حالی که مخاطب رادیو و تلویزیون، مکتفی به گوش و چشم است!
چرا؟ زیرا مخاطب رادیو و تلویزیون قصد و تصمیم نخست و افضلش (به طورعام)، سرگرم شدن، مشغولیت و صرف وقت است، اما مخاطب هنر، نیت و خواستنش به ظهور رسیدن توقعات و نیازهایش است. تفاوت مخاطب هنر با هنرمند در رسیدن و رساندن است. هر دو، حد مشترکشان توقع و نیاز روحی و باطنی است، اما مخاطب میخواهد به این توقع (برای رفع نیازش) برسد و هنرمند آن را میرساند (رفع نیاز میکند)، اما مخاطب رسانه در وهله نخست، نیازش سرگرم شدن و صرف (اتلاف) وقت است و اتفاقاً توجه رسانهگردانان هم به همین نکته است که بتوانند هر چه بیشتر مخاطبان خود را سرگرم کنند. اگر چنین کنند، موفقیت بیشتری کسب میکنند و دوام و بقایشان تضمین میشود! از اینرو برای جذاب کردن برنامهها و سرگرمکنندهتر کردن آنها، به هنر روی میآورند.
هنر به دلیل جذابیت، برای سرگرمکنندهتر کردن برنامهها مورد اهمیت است، نه برای خودش! در حالی که توجه به هنر، برای مخاطبش، برای فهمیدن آنچه در ورای مواجهه با آن است، میباشد. ظاهر هنر، رسانهای برای باطنش است و باطنش، مضمون و محتوایش است و محتوایش، رسانهای است که هدف هنر است و آن، همان رافعی است که نیاز و توقع مخاطب به آن مربوط میشود! چه بسا مخاطب هنر که به علت خشنودی و سرمستیاش از آن، مخاطب رسانههای غیر هنر نباشد و با رضایت و خرسندی، تنها مخاطب آن باشد و پای آن بماند!
پس تخاطب با هنر، محصول تعامل و گفتوگوی با آن است. اصلاً هر تخاطبی محتاج چنین شرطی است. تا گفتوگو و تعامل میان دو چیز نباشد، تخاطبی صورت نبندد! این راز مخاطبه با هنر و راز وفاداری به آن است. حتی مخاطب رسانههای دیگر هم به شکلی درگیر این تخاطب و تعامل با آنها است، ولی این تعامل به شکل آمریت و فرمانبری است. رادیو و تلویزیون نقش آمریت دارند و مخاطب نقش فرمانبر. مخاطب رادیو و تلویزیون منفعل است و مرتباً متأثر. هر چه آن دو رسانه میگویند، مخاطب میشنود! (انفعال). گوش میکند! علاقهمند میشود! تأثیر میگیرد و به آن صورت تربیت میشود و آنگونه عمل میکند.(انفعال). چرخهای که فرمانبری و تأثر مخاطب، تنها مسیر و خطمشی آن است! از همین روی رسانه (رادیو و تلویزیون) میتواند دانشگاه عمومی باشد! دانشگاه و هر مدرسی، وظیفه تعلیم و آموزش و تربیت را به عهده دارد. روند ارتباط، روند بالا به پایین است! معلم میگوید و متعلم میشنود. معلم میآموزد و متعلم میآموزد. معلم یاد میدهد و متعلم یاد میگیرد. معلم انگیزه میدهد و متعلم حرکت میکند. معلم تربیت میکند و متعلم تربیت میشود. نحوه تعامل و گفتوگو، میان معلم و متعلم، یکطرفه، جبری، فعل و انفعال و یکسویه است. همه اداهای دیگر، از قبیل بحث، محاجه و مناظره، در همان مسیراست. مباحثات، بل مجادلات، برای جذابتر کردن مسیر تعلیم که جبراً یکسویه و از بالا به پایین است، (معلم-متعلم) صورت میگیرد. تعامل و گفتوگو، تَعین و تَحَکم همان مسیر است. رادیو و تلویزیون هم به همان الگو است، منتها در دانشگاه، تن دادن به جبر تعلیم و آموزش است ولی با رسانه، مسحور شدن به آن و عنان اختیار از کف دادن است. مخاطبت با رسانه، با اختیار شخص صورت میگیرد ولی با مسحور شدنش، اختیارش از کف میرود. برای دانشگاه، با اختیار، تن به جبر(های) آن میدهد و ضمن مجبوریت، هیچگاه اختیار از کف نمیدهد. همواره اختیار نرفتن و ترک تحصیل و تغییر رشته تحصیلی دارد، اما اگر متقاعد شود که برود، با اختیار خود، تن به جبر(های) دانشگاه میدهد. در رسانه ( رادیو و تلویزیون) تو به ظاهر مختاری که در مقابلش قرار گیری! ولی صرفنظر از حس کنجکاوی برای دفعات نخست، چه علتی برای ادامه وجود دارد؟! همیشه و هر بار، دلیل کنجکاوی، معقول و مقبول نیست، بلکه علت، عادت است. مخاطب، معتاد سحر رادیو و تلویزیون و هر رسانه شبیه آن (واتساپ، اینستاگرام، فضاهای مجازی و ...) میشود و این جادو او را میرباید و علت آن در 1-نیاز مخاطب به سرگرمی 2-جذابیت برنامه به وسیله هنر است. هنر و جذابیت ذاتیاش، پیشمرگ رادیو و تلویزیون (و هر فضای مجازی دیگر) برای سرگرم شدن و سرگرم کردن میشود. فریب رسانه، به اعتیاد مخاطب با جذابیت حاصل از هنر منجر میشود!