ماجراهای خانم آقای او

هول و ولای چاقی...

ریحانه ابراهیم‌زادگان
شاعر و طنزپرداز


جانمان برایتان بگوید ما هر نوبه آمدیم گعده‌ای با این دوست مرفه بی‌دردهایمان بگذاریم بلانسبت شما تائب و متهلف شده به غلط کردن افتادیم. وعده می‌کنند به صرف عصرانه، همه قسم مأکولات و اطعمه و اشربه ردیف می‌کنند، تا می‌آییم نوش جان کنیم یک نفر جیغش بلند می‌شود که حواست به کالری و کوفت و زهرمارش باشد. ما نمی‌دانیم این کالری شماری را کدام شیر پاک خورده‌ای یاد رفقای ما داد. «این ضرب‌المثل اشاره به هیچ برند خاصی از لبنیات ندارد، لطفاً حرف درنیاورید... مرسی اه!»
غلط نکنیم به همین سیاق می‌توانند چند نوبه میهمانی و ضیافت رتق و فتق کرده هی مرفه بی‌دردتر شوند. والله بد هم نیست هی میهمان بیاید هیچ قسم خوراکی میل نکرده گلو تازه نکند خالی خالی برگردد خانه هی خاطره چند ده مدل میوه و اطعمه مرور کند که چه؟ کالری داشتند نخوردم!آدم فوتوی قدیمی‌ها سیاحت می‌کند دلش شاد می‌شود. همان کاغذ رنگ پریده ناسور هم نشان از گونه‌های گل افتاده و چشم‌های برق افتاده دارد.آدم نگاه جوان‌های امروزی می‌کند غمش می‌گیرد. شب تا صبح می‌نشینند هی غصه می‌خورند لاکن نوبه نعمت خدا می‌شود دلشان شور کالری می‌زند.خان‌جان خدابیامرز جز با روغن دنبه خورشگری نکرد. امروزی‌ها می‌گویند کلسترول دارد، قدیم مردم اتول سوار نمی‌شدند قدم می‌زدند. ما خودمان از سر گذر تا مدرسه پیاده می‌رفتیم روزی دو ساعت... سرویس نداشتیم. امروزی‌ها تا سر کوچه می‌روند حاق این ماسماسک وامانده تاکسی می‌گیرند خدا تومن خرج تاکسی می‌کنند، بعد می‌روند خدا تومن پول باشگاه می‌دهند صد تردمیل راه بروند... پناه برخدا! هر قسم نگاه کردیم با عقلمان جور درنیامد.
فی الحال می‌روند با هزار جور درد و رنج پول می‌دهند اطبا معده را می‌برد می‌اندازد دور، که چه؟ معده کوچک بشود نتوانند چیزی بخورند. بعدش هم همه جا می‌گویند رژیم داریم.
برادرزاده میرزا کفاش، هر نوبه قد خورد و خوراک کفتر غذا می‌ریخت حاق بشقاب، نصفه نیمه می‌خورد از سیری و پری نفسش می‌رفت، می‌گفت رژیم گرفتم معده‌ام جمع شده، سر سال چهل کیلو لاغر شد همه حیرت کرده بودند از این اراده و همت و تأثیر! چند صباح بعد حرف عمل معده و هکذا شد به حرف آمد که چه‌ها کشیده و چه‌ها کرده...
این خورد و خوراک هم داستانی دارد. سبزیجات می‌خوریم سلامت باشیم، می‌گویند سردی است گرمی‌جات بخورید. مغزی‌جات می‌خوریم گرمی باشد می‌گویند کالری دارد. نان می‌خوریم می‌گویند کربوهیدرات ارزش غذایی ندارد. گوشت می‌خوریم می‌گویند سبزیجات بخورید. سبزیجات می‌خوریم...
ما کوفت هم بخوریم یک داستانی حاقش سر در می‌آورد.
به از شما نباشیم که بلاشک تأیید می‌فرمایید هستیم، خدا در خلقت ما از هیچ هنری دریغ نکرده. نه به خورد و خوراک چاق می‌شویم نه به گذر عمر چین و چروک به صورتمان می‌افتد از تیغ اطبا و هنر مشاطه بی‌نیازیم این قسم حرف و حدیث‌ها به کارمان نمی‌آید؛ گفتیم بلکم به در شما بخورد...!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هشتاد
 - شماره هشت هزار و دویست و هشتاد - ۲۶ شهریور ۱۴۰۲