«ایران» به بهانه موج جدید تهدیدات امنیتی مقامهای صهیونیستی گزارش میدهد
تب و لرز در تلآویو
کمتر از سه ماه پیش، وقتی «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در جلسه کمیته امنیتی و روابط خارجی کنست با نمایندگان پارلمان این رژیم همسخن شد، گزارش خود را در توصیف وضعیت بحرانی تل آویو به این تعابیر ختم کرد: «۹۰ درصد مشکلات امنیتی ما ناشی از ایران و نیروهای وابسته به این کشور است». از همان موقع معلوم شد سیاست اضطراری «نتانیاهو» برای سرپوش گذاشتن بربحرانهای داخلی و خارجیاش حول این گزاره در حال چینش است: آرایش جدید بحران، اینبار علیه تهران. آرایش بحران، اشاره به رفتار رایجی دارد که مقامهای صهیونیستی روند حل بحرانهای خود را در ضدیت با دیگری تعریف میکنند؛ چنانچه وزیر جنگ رژیم صهیونیستی نیز دو روز پیش با ادعای اینکه ایران درحال ساخت فرودگاه در ۲۰ کیلومتری مرزهای ماست، گفت: ایرانیها درحال تسلط جغرافیایی و ایدئولوژیک بر کشورهای منطقه هستند که هدف آن ایجاد جنگ فرسایشی علیه ما در تمام مرزهاست. وزیر اطلاعات اسرائیل نیز در روزهای اخیر ضمن دیدار با جمعی از خبرنگاران و روزنامهنگاران رسانههای فارسیزبان معاند، هدف از این نشست را تشدید فشارهای بینالمللی بر جمهوری اسلامی ایران به ویژه با اتکا به ابزار رسانه مطرح کرده بود.
زیر ضرب جدید
موج دیپلماسیای که پایتختهای ایران و کشورهای عربی را در نوردیده است، تل آویو را زیر ضرب فشارهایی جدی قرار داده که راهبرد چالشسازی امنیتی و نظامی این رژیم علیه ایران را با بنبستی بیسابقه روبهرو ساخته است. مقامهای اسرائیلی که در سالهای اخیر حساب ویژهای روی تأثیر بحرانسازی امنیتی و در نتیجه صف بندیهای شماری از کشورهای عربی علیه ایران باز کرده بودند، پس از آغاز دوباره رابطه ایران و عربستان و دیگر کشورهای عربی که آنها را متوجه خطای ادراکی شان درباره معادلات منطقه کرد، با واقعیاتی مواجه شدهاند که برایشان قابل هضم نیست؛ وضعیتی که آنها را برای فرار از مخمصه خودخواسته بار دیگر به طراحی سناریوی دیگری علیه ایران کشانده است. در همین چهارچوب، متوسل شدن به نمایش هماهنگ مسئولان تل آویو از نخستوزیر گرفته تا رئیس سازمان اطلاعات امنیتی از طریق برجستهسازی ادعای مخاطرات امنیتی ایران برای خاورمیانه، راهکاری است که مقامهای سیاسی امنیتی صهیونیستی در شرایط کنونی برای خروج از بنبست داخلی و خارجی در پیش گرفتهاند.
ترور؛ پرده اصلی نمایش
پرده اصلی نمایش جدید تل آویو را باید در مواضعی جستوجو کرد که «دیوید بارنیا»، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ویژه (موساد) اخیراً در یک کنفرانس امنیتی مطرح کرده است. او با این ادعا که اسرائیل و متحدانش طی سال گذشته ۲۷ تلاش برای حمله را در اروپا، آفریقا، جنوب شرق آسیا و امریکای جنوبی خنثی کردهاند، طراح اصلی این حملات را ایران خواند و با این اتهام واهی که منشأ اقدامات گروههای نیابتی منطقه به پشتوانه ایران است، مدعی شد که «اسرائیل آماده است عاملان تلاشهای مکرر ایران به منظور ضربه زدن به اهداف اسرائیلی و یهودیان در سراسر جهان را در قلب تهران هدف قرار دهد»؛ موضعی که گرچه لحن و ادبیاتش با سابقه نوع هجو و هزلی که در رویکرد مقامهای اسرائیلی مطرح میشد، چندان جای تعجب نداشت اما از نظر سطح منازعه سیاسی و هدفی که مطرح میکرد قابل تأمل بود. تهدید «بارنیا» به اقدام احتمالی اسرائیل به قتل و ترورعلیه مقامات ایران، بیارتباط با مبانی و ماهیت ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی نیست که به طور صریح، ترور و به قتل رساندن مخالفان خود را به تاکتیکی جهت تداوم بقای خود تبدیل کرده و ابایی نیز در رابطه با افشای نقش خود در تحرکات تروریستیاش ندارد.
اقدامات جاسوسی، طرح و سناریوهای مرگبار، ترور دانشمندان هستهای و تلاش برای خرابکاری در ساختار برنامههای هستهای ایران بهعلاوه بسیاری اقدامات ضد امنیتی دیگر، واقعیت رفتاری است که از سوی تل آویو نسبت به جمهوری اسلامی در پیش گرفته شده و مقامهای این رژیم نیز نه تنها نیازی به حاشا و انکار آن نمیبینند که در بالاترین سطح تهدید به تکرار آن میکنند؛ رفتار آشنایی که زمانی «رونن برگمن» روزنامه نگار اسرائیلی در کتاب «برخیز و اول تو بکش» شرح مبسوطی از آن داده و به روایت ترورهای سازماندهی شده وهدفمند اسرائیل علیه دشمنان خودخواندهاش نشسته است. این امر که از ذهنیت واقعی این رژیم پرده بر میدارد، بخوبی گویای این واقعیت است که مقامهای اسرائیلی برای تحقق خواستهای زیاده طلبانه رژیم خود ابایی از ارتکاب اقدامات خونین، مرگبار و غیر انسانی ندارند.
عقبه سازی
نسخه جدید اسرائیل زیر سایه بحرانسازی دوباره در منطقه و تحت تأثیر قرار دادن بهار رابطه ایرانی – عربی در حالی به اجرا در آمده که دولت نتانیاهو علاوه بررویارویی با مشکلات خارجی در منطقه و قرار گرفتن در انزوایی بیسابقه و تاریخی، در سطح داخلی و بینالمللی هم با دشواریهای بسیاری دست و پنجه نرم میکند. چه او با گذشت نزدیک به 9 ماه از آغاز به کار کابینهاش، همچنان با امتناع «جو بایدن»، رئیس جمهور امریکا از دعوتش برای بازدید از کاخ سفید، مواجه است؛ امری که نشاندهنده بدتر شدن روابط خارجی تلآویو از زمان روی کار آمدن دوباره این سیاستمدار تندرو به شمار میآید. بنابراین در وضعیت جاری که اعراب به استقبال رابطه با ایران رفته، توافقات عادیسازی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی نیز در مسیر سرگردانی قرار گرفته و به نظر نمیرسد عادیسازی رابطه با عربستان سعودی در چشمانداز آینده روابط تلآویو قابل تصور باشد، جستوجوی فضای تازهای که در آن قابلیت جدیدی برای بحرانسازی دوباره از سوی صهیونیستها داشته باشد، چندان دور از انتظار به نظر نمیرسید.
بر این اساس جنجالهای جدید «نتانیاهو» و «بارنیا»، اتهامات واهی و موجی که با تهدید به خشونت و ترور علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداختهاند، در واقع راهی برای ایجاد عقبه و فشار برای پیش راندن قرارگاه تروریستی تل آویو به شمار میآید اما به نظر نمیرسد که این بار راهی به سوی موفقیت پیدا کند.
«ایران» در همین رابطه در گفتوگوهای کوتاهی با کارشناسان، به بررسی اهداف مقامات رژیم صهیونیستی در طرح ادعاهای کذایی علیه ایران، تأثیر «سیاست همسایگی» بر انزوای صهیونیستها و همچنین پاسخ مناسب به این لفاظیها پرداخته است که در ادامه میخوانید.
تغییر موازنه به نفع مقاومت
موقعیت متزلزل امروز اسرائیل ناشی از تغییر موازنهای است که حالا به وضع تثبیت رسیده است. یکی از نقاط عطف تغییر موازنه به نفع مقاومت را میتوان راهبرد ابتکاری جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تسلیح کرانه باختری دانست. این راهبرد ابتدائاً توسط رهبر انقلاب در سال 93 و پس از جنگ 51 روزه مطرح و از همان زمان توسط نیروهای جبهه مقاومت فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی عملیاتی شد و در طول این 9 سال روند رو به رشدی را پشت سر گذاشته است. رهبر انقلاب در شرایطی این فرمان راهبردی را صادر کردند که بحران سوریه و مذاکرات هستهای در جریان بود و برخی گروههای مقاومت منطقه، دچار تردید شده بودند که «آیا جمهوری اسلامی بعد از توافق نیز باز از آرمان مقاومت حمایت خواهد کرد؟» و دیگر اینکه بحث تسلیح کرانه باختری درست در زمانی مطرح شد که دولتهای غربی خواستار خلع سلاح حماس و جهاد اسلامی در فلسطین به بهانه صلح شده بودند. رهبر انقلاب با طرح ضرورت تسلیح کرانه غربی، نه تنها اجازه خلع سلاح گروههای مقاومت در غزه را ندادند بلکه از یک سو، با تبیین اصول ثابت اسلامی در قبال ضرورت آزادی قدس شریف، گروههای مقاومت را متحدتر از قبل کردند؛ اتحادی که امروز به اوج خود رسیده و منجر به ایجاد اتاق عملیات مشترک علیه دشمن صهیونیستی شد و از سوی دیگر، با صدور این فرمان، افق جدیدی در ترتیبات نظامی، امنیتی و سیاسی مقاومت منطقه و فلسطین گشوده و میدان نبرد را به قلب مناطق اشغالی منتقل کردند.
تحول الگوی مبارزه و جنگ نوین
علاوه بر آن، بعد از این رخداد بود که شاهد تحول در الگوهای مبارزاتی فلسطینیان در دو میدان نبرد سختافزاری و نرمافزاری بودیم. به لحاظ نرمافزاری میتوان به گسترش فعالیتهای سایبری علیه رژیم صهیونیستی در تمام نقاط دنیا اشاره کرد که گروه «عصای موسی» فقط یکی از آنها است. ضربه به تأسیسات نظامی، صنعتی و اقتصادی اسرائیل از طریق هک سامانههای پدافندی و بانکی درکنار هک ریز اطلاعات سازمانی و شخصی مقامات ارشد صهیونیست مانند دسترسی به جزئیات اطلاعات پزشکی رئیس موساد بخش کوچکی از اقدامات در حوزه جنگ نرم است.
به این موارد باید هراس از جمهوری اسلامی ایران در امور دفاعی و رونماییهای پی درپی از دستاوردهای موشکی مانند موشکهای ابرفراصوت (هایپرسونیک) را هم اضافه کرد که حصار انزوا و زوال پیرامون دولت صهیونیستی را تنگتر از قبل کرده است.
زنجیره شکست در نبرد اطلاعاتی
نمایش رسانهای نخنمای رئیس موساد را باید اقدامی درجهت سرپوش گذاشتن بر ضعف اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در داخل و خارج از مرزها تلقی کرد. شکست تاریخی موساد در طراحی و اجرای عملیاتی توسط عوامل گروهک تجزیهطلب کومله در یکی از مراکز صنعتی کشور که منجر به سونامی برکناری در موساد، ازجمله عزل مسئول میز ایران شد، فقط یکی از رسواییهای این چند وقت اخیر رژیم صهیونیستی است. ضربه خوردن جاسوسان و مأموران موساد در کشورهای مختلف از جمله در مالزی نیز معنایی جز شکست اطلاعاتی صهیونیستها ندارد. به لحاظ امنیتی نیز وضع به همین منوال است و تعدد بیسابقه به اصطلاح «عملیات در عمق» در اراضی اشغالی و قرمز شدن وضعیت مناطق «سبز امنیتی» حاکی از عجز امنیتی این رژیم در کنترل مناطق تحت سیطره است.
ناکامیهای دیپلماتیک اشغالگران
ابزار دیگر به نبرد دیپلماتیک ایران و محور مقاومت با رژیم صهیونیستی باز میگردد. به عنوان نمونه درخصوص مذاکرات هستهای باید به هراس و سنگاندازی کودککشهای صهیونیست برای جلوگیری از حصول یک توافق خوب برای ایران اشاره کرد. به طور کلی بازتعریف خط مشیها و مأموریتهای دستگاه دیپلماسی کشور و هماهنگی بیسابقه بازوهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی یکی از عوامل زمینهساز انزوای تاریخی رژیم صهیونیستی بوده است و در خصوص توافق با غرب نیز هول و هراس صهیونیستها و دست زدن به اقدامات عجولانه و نسنجیده توسط ایشان قابل درک است.
اما مهمترین شکست دیپلماتیک دولت صهیونیستی در برابر ایران به ناکام ماندن پروژه پرهزینه و پرسروصدای «عادیسازی روابط با کشورهای اسلامی» مربوط میشود که با دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی و احیا و تعمیق روابط براساس راهبرد «سیاست همسایگی» دولت، تبدیل به یک طرح کاغذی فاقد اعتبار شده است.
نخستین ثمره اقدامات و روندهای مذکور، تشدید انزوای ژئوپلیتیک و تنگ شدن حلقه محاصره از سوریه، لبنان، غزه و کرانه باختری در قلب فلسطین اشغالی را در پی داشته است و رفتارهای هیجانی مقامات صهیونیست را از همین زوایا باید ملاحظه کرد.