روز ملی مردمشناسی و موزههای مردمشناسی
رضا دبیرینژاد
موزهدار
نامگذاری روزها با این هدف صورت میگیرد تا اهمیت موضوع را در جامعه متذکر شوند و به جنبههای مرتبط به این موضوعات توجه شود. سیزدهم شهریور روز ملی مردمشناسی نامگذاری شده است، موضوعی که در نگاه اول بسیار تخصصی به نظر میآید اما باید در نظر داشته باشیم که با همه جامعه سروکار دارد اما متأسفانه روزبهروز به حاشیه رفته است و تصور شده که دانشی غیرکاربردی است و یا به عبارتی نقشی که در جامعه امروزی میتواند ایفا کند، چنان عیان نشده است تا بتواند مورد توجه و حمایت قرار گیرد. به همین میزان باید بگوییم نهادهای مرتبط با مردمشناسی مانند موزههای مردمشناسی نیز به حاشیه رانده شده و از مرکز توجه و اثر خارج شدهاند. از همین رو باید در روز مردمشناسی پرسید، چرا موزههای مردمشناسی دچار رخوت شده و مورد توجه نیستند؟ اگرچه موزه مردمشناسی از جمله نخستین موزههایی است که در ورود این پدیده به کشور مطرح میشوند و در سال 1315 همزمان با ایجاد بنگاه مردمشناسی موزه مردمشناسی نیز ایجاد میشود و در یک برنامه فراگیر سعی میشود از همه نقاط کشور و از همه فرهنگها و اقوام موجود دادهها و آثاری که مربوط به این فرهنگها است، گردآوری شود. در واقع باید بگوییم که موزه مردمشناسی از اولویت نهادهای ملی کشور است و همانقدر که موزههای باستانشناسی مطرح هستند، به طور موازی نیاز موزه مردمشناسی احساس میشود و با تأکید بر اهمیت این دانش و عرضه عمومیآن برای اثربخشی بر همه استانهای کشور پیشبینی موزه مردمشناسی میشود که در نیمههای قرن گذشته و بعد از آن تعداد قابل توجهی از آنها به وجود میآیند و امروز اگر بنا بر آمار بخواهیم سنجش کنیم، تعداد موزههای مردمشناسی کم نیست؛ اما چرا وجود آنها احساس نمیشود و چرا حرکت و پویایی آنها را نمیبینیم؟ پویایی موزههای مردمشناسی حاصل پویایی دو حوزه مردمشناسی و موزهداری به طور همزمان است و اینگونه است که امروزه میتوان در یک ارزیابی کلی هر دو حوزه را در موزههای مردمشناسی ناتوان تلقی کرد. از سویی موزهداری در موزههای مردمشناسی معطوف به اشیای حاصل از مردمشناسی محدود مانده و به نوعی نتوانسته است آن روایت فرهنگی لازم را که به شناخت فرهنگها و اقوام منتهی شود، عرضه کند. در حالی که هدف مردمشناسی شناخت و معرفی فرهنگها است تا بتواند ساختار، ارزشها، تأثیرات و تحولات فرهنگهای مردمیرا نشان دهد و آثار بهانهای برای این روایتها یا دلالتی بر نشانههای فرهنگی هستند. برای همین موزههای مردمشناسی به روشهای اختصاصی خود نیازمندند تا بتوانند میان دستاوردهای مردمشناسی و مخاطبین مختلف اعم از مردمان محلی یا گردشگران ارتباط برقرار کنند. از سوی دیگر هر چه پیش آمدهایم، به اهمیت تنوع فرهنگی و حفظ فرهنگها بیشتر پی بردهایم؛ چنان که بر حفظ فرهنگهای محلی و بومیتأکید میشود و خود این موضوع امروزه از ارکان توسعه محسوب میشود. امروزه وقتی صحبت از پایداری میکنیم، بخشی از پایداری منوط به صیانت از هویت و تداوم فرهنگی است و یکی از دانشهایی که میتواند هویت فرهنگی را در سطوح مختلف آن اعم از خردهفرهنگها یا کلانفرهنگ معنا کند، مردمشناسی است و البته مردمشناسی دانشی است که مدام دستاوردهای خود به تناسب شرایط فرهنگی جوامع را بازمعنا کرده و از آن تولیدهای مختلفی شود تا در زیست امروزی کاربرد داشته باشد، وگرنه پدیدههای مردمشناسی از ورطه جاری بودن در زیست امروزی خارج میشوند. موزههای مردمشناسی به این معنا باید محل تماس مردمشناسی با جامعه باشند، جایی که بازتولیدها و روایتهای روزبهروز مردمشناسی را عرضه کند و در واقع بستری برای بازتولید هویت از منظر فرهنگ بومیو پایداری فرهنگی جامعه ایفا کند. از این رو مردمشناسی باید دادههای روزآمد برای موزهها در هر منطقه و حوزه مردمشناسی تولید کند و موزههای مردمشناسی نیز باید در پس خود سازمانی توانمند و خلاق داشته باشند که بتوانند این دادهها را به شکلی جذاب عرضه کنند. موزههای مردمشناسی یک نهاد مهم برای کمک به پایداری فرهنگی جوامع محلی هستند که اکنون در سکوت و بیحرکت ماندهاند.