بلاتکلیفی 10 ساله زندانی محکوم به قصاص
گروه حوادث / مرد زندانی که از 10 سال قبل به جرم ارتکاب قتل به قصاص محکوم شده اما بهدلیل پیگیر نشدن خانواده مقتول برای اجرای حکم همچنان در زندان است خواهان تعیین تکلیف در پرونده خود شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اسفند سال 91 گزارش یک درگیری خونین در محله شوش تهران به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل درگیری اعزام شدند و در بررسیهای اولیه مشخص شد مرد 58 سالهای با ضربههای قمه و شلیک گلوله مقابل خانهاش به قتل رسیده است.
نخستین سرنخ
مأموران در آغاز تحقیقات برای شناسایی هویت عامل قتل به سراغ خانواده مقتول رفتند. همسر وی در توضیح ماجرا گفت: همه این اتفاقات تقصیر خواهرم بود. او از شوهرش طلاق گرفته و معتاد شده بود. من او را به خانهام آوردم تا ترکش بدهم اما مقاومت میکرد. کارهای او زندگی مرا هم تحت تأثیر قرار داده بود. شوهرم که از رفتار و و ضعیت خواهرم ناراحت بود میخواست او را به کمپ ترک اعتیاد ببرد به همین خاطر منتظر دوستانش بود که بیایند و با کمک آنها خواهرم را ببرند و بستری کنند اما وقتی شوهرم جلوی در خانه منتظر دوستانش بود دو مرد غریبه جلوی در خانه آمدند و شوهرم را کشتند. من مطمئنم آنها از دوستان خواهرم بودند.
پس از اظهارات زن جوان مأموران به تحقیق از خواهر زن مقتول پرداختند اما وی منکر دخالت در ماجرای قتل شوهرخواهرش شد و گفت: من سالها اعتیاد داشتم و در آن زمان آمادگی ترک مواد را نداشتم. شوهر خواهرم اصرار داشت که من را به کمپ ببرد و من بارها از او خواستم تا از تصمیمش منصرف شود اما او به حرفم گوش نمیکرد تا اینکه به دوستم پیمان زنگ زدم و از او خواستم من را از خانه خواهرم نجات دهد. آن روز پیمان با دوستش بهروز جلوی خانه خواهرم آمدند و با شوهر خواهرم درگیر شدند و او را کشتند. باور کنید من نه در جریان نقشه آنها بودم و نه دخالتی در قتل شوهرخواهرم داشتم. من فقط به پیمان گفتم حواس او را پرت کند تا من بتوانم فرار کنم.
با سرنخی که زن جوان در اختیار مأموران قرار داد، پلیس پیمان و بهروز را دستگیر کرد. پیمان در بازجوییها اتهام قتل را نپذیرفت و گفت: من در قتل دخالتی نداشتم با ترانه مدتی قبل آشنا شده بودم و به او مواد میدادم. روز حادثه با من تماس گرفت و گفت برایش مواد ببرم بعد هم گفت شوهرخواهرش میخواهد او را به کمپ ببرد و از من خواست درگیری ایجاد کنم تا او از خانه فرار کند.
من چون میترسیدم تنها در خانه آنها بروم از دوستم بهروز خواستم همراهم بیاید و او هم که مست بود قبول کرد و آمد. در وسط راه بهروز متوجه اسلحهای شد که داخل یک خودرو در قسمت کنسول گذاشته بودند. با شکستن شیشه خودرو آن را برداشت و راهی خانه مقتول شدیم. وقتی رسیدیم با مقتول درگیر شدیم و بهروز اول با قمه او را زد و بعد هم شلیک کرد.
بهروز نیز در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: پیمان نقشی در قتل ندارد. آن روز من مست بودم در ابتدا با قمه ضربهای به مقتول زدم که دسته قمه شکست و از کنترلم خارج شد از ترسم اسلحه را بیرون آوردم با شلیک گلوله به قلب مرد میانسال او را کشتم. چون حالت طبیعی نداشتم چند ثانیهای در شوک بودم و وقتی به خودم آمدم فهمیدم باید فرار کنم و با پیمان فرار کردیم.
با اعترافات صریح متهم برای ترانه به اتهام معاونت در قتل و برای بهروز به اتهام مباشرت در قتل کیفرخواست صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در جلسه دادگاه فرزندان مقتول برای قاتل درخواست قصاص کردند.
در جریان رسیدگی به این پرونده برای دادگاه محرز شد که ترانه نقشی در قتل نداشته بنابراین برای او حکم برائت صادر کردند اما بهروز برای قتل به قصاص، برای سرقت اسلحه به دو سال حبس و برای شرب خمر به 74 ضربه شلاق محکوم شد و حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد.
پس از آن دو دختر مقتول رضایت بیقید و شرط خود را اعلام کردند اما یکی از اولیای دم تقاضای اجرای حکم داشت با این حال دیگر پیگیر پرونده نشد تا اینکه مرد زندانی بعد از 10 سال با توجه به بلاتکلیف بودن سرنوشتش از دادگاه خواست به پروندهاش رسیدگی شود.
با پذیرش این درخواست رسیدگی به این پرونده بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.
در این جلسه که هیچ یک از اولیای دم حضور نداشتند، متهم به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: در این مدتی که در زندان بودم هروقت به این موضوع فکر میکنم که چرا دست به این قتل زدم و نفعش برای من چه بود به جایی نمیرسم. آن روز مست بودم و اگر در حالت طبیعی بودم شاید مرتکب این جنایت نمیشدم. حالا هم از قضات میخواهم تا وضعیت من را روشن کنند. اگر قرار است قصاص شوم زودتر اعدامم کنید و اگر هم امکان آزادی وجود دارد آزادم کنید. دیگر تحمل این وضعیت را ندارم.
پس از اظهارات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.