آتش زدن خواهر به خاطر بدگویی یک همسایه

گروه حوادث / پسر جوان پس از شنیدن حرف‌های مرد همسایه، نقشه قتل خواهرش را طراحی کرد و او را به آتش کشید. راز این جنایت پس از 5 ماه در حالی برملا شد که تحقیقات برای کشف جسد دختر جوان ادامه دارد.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل تیر امسال، مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از ناپدید شدن خواهر 37 ساله‌اش خبر داد و گفت: خواهرم فرنوش، مدتی است که در هتلی در مشهد به عنوان نظافتچی مشغول به کار شده است. او آخرین بار 8 فروردین امسال از خانه‌مان در تهران خارج شد تا به مشهد برود. در این مدت از خواهرم خبری نبود و از آنجایی که خواهرم خیلی با خانه در تماس نبود و در شهرستان مشغول به کار بود، اوایل نگرانش نبودیم.
او ادامه داد: تا اینکه بی‌خبری از خواهرم طولانی شد بنابراین با هتل تماس گرفتیم و جویای او شدیم اما به ما گفتند خواهرم اصلاً به هتل نرفته است. وقتی متوجه این موضوع شدیم، با دوست و آشنا تماس گرفتیم اما آنها هم اظهار بی‌اطلاعی کردند. درنهایت پدرم تصمیم گرفت ناپدید شدن او را گزارش کند.به دنبال شکایت مرد جوان، به دستور بازپرس جنایی، تحقیقات آغاز شد. بررسی‌های تیم جنایی نشان می‌داد که فرنوش از تهران خارج نشده است. این در حالی بود که از حساب دختر جوان پولی برداشت نشده و هیچ کسی هم او را از 8 فروردین ندیده بود. زمانی که تیم جنایی مدارک و شواهد را کنار هم قرار دادند، فرضیه جنایت یا مرگ فرنوش قوت گرفت.در ادامه تحقیقات میدانی و بررسی تلفن همراه دختر جوان، مشخص شد که آخرین بار با برادرش هومن قرار ملاقات داشته است. از سویی تحقیق از همسایه‌ها نیز نشان می‌داد برادر و خواهر رابطه خوبی با هم نداشتند.
بدین ترتیب انگشت اتهام به سمت هومن گرفته شد و به دستور بازپرس محمدمهدی براعه، متهم 40 ساله بازداشت شد. هومن ابتدا مدعی بود از سرنوشت خواهرش بی‌خبر است اما روز گذشته در نهایت لب به اعتراف گشود و راز ناپدید شدن او را برملا کرد. با اعتراف مرد جوان به قتل خواهرش، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور کشف جسد را صادر کرد.
گفت‌و‌گو با عامل قتل

از کی تصمیم به قتل خواهرت گرفتی؟
یک روز قبل از جنایت.
چرا؟
روز قبل از این حادثه، یکی از همسایه‌ها راهم را سد کرد و مدعی شد خواهرم مشکل اخلاقی دارد. او آنقدر از خواهرم بد گفت که تصمیم گرفتم او را همان روز به قتل برسانم. به فرنوش زنگ زدم و از او خواستم به خانه بیاید، اما در خانه یکی از دوستانش میهمان بود و تا شب هر چقدر صبر کردم، نیامد. من تا صبح در ذهنم نقشه می‌کشیدم و منتظر بودم فرنوش را ببینم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
وقتی به خانه نیامد، با او تماس گرفتم و گفتم کار مهمی دارم. فرنوش را به محل قراری در خیابان خراسان کشاندم. ساعتی بعد او سوار خودرو پرایدم شد و من به سمت جاده ساوه حرکت کردم. در میان راه، وارد فرعی شدم و در محلی خلوت توقف کرده و خواهرم را از ماشین بیرون کشیدم و آتش زدم. بعد به دروغ به پدرم گفتم که فرنوش برای کار به هتل برگشته است. در این مدت هم مدام سعی کردم صحنه‌سازی کنم، اما درنهایت پدرم تصمیم گرفت که از پلیس برای پیدا کردن خواهرم کمک بگیرد. من هم داوطلب شدم تا خودم ناپدید شدنش را اعلام کنم. با خودم گفتم اگر من گزارش کنم، در جریان پروسه کاری پلیس قرار می‌گیرم و با اطلاعات نادرست سعی می‌کنم مسیر تحقیقات را تغییر دهم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هفتاد
 - شماره هشت هزار و دویست و هفتاد - ۰۹ شهریور ۱۴۰۲