نگاهی به اظهارات عجیب دبیرکل حزب کارگزاران
در آرزوی چاق سلامتی با ترامپ
اینجا ستون «ذره بین» است و ما با دقت بیشتری به جزئیات یک سوژه خبری پرداخته ایم:
دبیرکل حزب «کارگزاران سازندگی» در برنامه جهان آرا مدعی شد، حسن روحانی رئیسجمهور پیشین در سفر سال 1398 به نیویورک میتوانست با «سلام علیک کردن با ترامپ» کاری کند که تحریمها برداشته شوند. مرعشی میگوید، امانوئل مکرون و آنجلا مرکل صدراعظم سابق آلمان، ترامپ را قانع کرده بودند - حسب گزارشهای رسمی موجود - که با آقای روحانی با هم یک «سلام و علیک» بکنند و [ترامپ] هم تحریمها را بردارد. مرعشی پس از تعجب مجری برنامه از غیرقابل دفاع بودن این مدعا، با خوشبینی نسبت به طرفهای اروپایی مذاکرات، گفت: «دو تا رهبر اروپایی آمدند که این جوشکاری [میان ایران و امریکا] را بکنند؛ من جای آقای دکتر حسن روحانی بودم، این را امضا میکردم و برمیگشتم ایران؛ ولو اینکه من را برکنار کنند». این سطح از سهلانگاری در روابط بینالملل را نمیتوان اختلال محاسباتی نامید؛ چراکه اساساً این نوع نگاه عامیانه، ماقبل محاسبه است. البته مرعشی تنها نیست و یک جریان سیاسی در کشور وجود دارد که همین طرز فکر را با ظاهری شبهعلمی و البته فریبنده، در بستر رسانه و حتی محافل پژوهشی نمایندگی میکند. باید توجه داشت که ریشه تاریخی این جریان سیاسی معاصر به دوران پس از انقلاب اسلامی برنمیگردد؛ بلکه ریشه آن را باید در اندیشه تقلیدی منورالفکران غربزدهای جست که با کرنش در برابر کلیه مصادیق مدرن، نزدیک بود هویت ملی و اصالت تاریخی ایران را به تمامه از بین ببرند. اظهارات مرعشی همچنین تأییدی بود بر پیشبینی دلسوزان انقلاب مبنی بر قصد دولت حسن روحانی برای تحقق برجامهای دو و سه که موضوعات موشکی، منطقهای، حقوق بشری و... را هم در برمیگرفت و معلوم نبود چه سرنوشتی را برای کشور رقم خواهد زد. مرعشی، سلام و علیک با ترامپ را در لغو تحریمها مؤثر میداند اما خروج یکجانبه امریکا از برجام و تشدید فشارها و تحریمها و ترور مقامات رسمی و بلندپایه مثل حاج قاسم سلیمانی را مسکوت میگذارد. مرعشی و جناح سیاسی متبوعش دیدار غیررسمی در حاشیه نشست سازمان ملل را رفعکننده تحریمها میدانند؛ اما درباره دیدار رسمی ترامپ و رئیس کره شمالی و زیرپا گذاشتن توافق فیمابین توسط ترامپ چیزی نمیگویند!
باز یادآور میشود که دبیرکل حزب کارگزاران صرفاً یک شخص است و از این جهت چندان موضوعیتی برای انتقاد ندارد؛ آنچه اهمیت دارد، وجود یک طرز فکر نفوذ یافته در ساختارهای اجتماعی و سیاسی کشور است که با استفاده از تریبونهای رسمی میتواند آب خوردن ملت را هم به مذاکره با امریکا گره بزند.