این جهان کوه است...
حسام آبنوس
روزنامهنگار
رمان خواندن برای خیلیها مساوی است با زندگی دوباره و چندباره. آنها با رمان خواندن تجربه زندگی کردن در جهانی موازی و جهانی که بعید است فرصت زندگی کردن در آن را داشته باشند، کسب میکنند. حتی در مواردی آدمها در رمانها خودشان را بار دیگر زندگی کرده و با چشمی دیگر به زندگی خود نگاه و مسیرشان را بازبینی و اصلاح میکنند. این امکان رمانها شاید در ظاهر کلیشهای و دمدستی باشد، ولی در واقع چیزی جز این نیست و بسیاری از مخاطبان با همین منظر به رمانها رجوع میکنند و آنها را میخوانند. به همین خاطر تا زمانی که رمان زنده است و بشر رمان میخواند و قصهها را دنبال میکند، این کارکرد رمان و ادبیات نیز زنده است، هر قدر هم که بگویند این کلیشهایترین نوع مواجه شدن با ادبیات و رمان است.
این اتفاق برای من در مواجهه با رمان «اشتیلر» افتاد؛ رمانی روانکاوانه که از زوایای مختلف، زندگی افراد، کنشها و واکنشهای آنها را نشان میدهد تا ما بار دیگر خودمان را در آینه رمان تماشا کنیم. ماکس فریش سوئیسی در رمانش که در گروه آثار روانکاوانه قرار میگیرد، طوری هنرمندانه زندگی و اندرون آدمهایش را پیش چشم خواننده میریزد که هر مخاطبی را بهتزده میکند. باید اعتراف کنم خیلی رمانهای این تیپی نخواندهام و مطالعه زیادی هم نداشتهام برای همین نمیتوانم بگویم این رمان از دیگر آثار بالاتر است یا پایینتر یا در کدام گروه از آثار قرار میگیرد ولی میتوانم بگویم نویسندهاش در صفحه به صفحه داستانش چیزهایی نوشته که هر کسی تجربه شخصیتهای داستان را داشته باشد، خود را و افعال و اعمالش را به خوبی مشاهده میکند و بر بسیاری از آن صحه میگذارد. تجربه آدمها در مواجهه با اتفاقات مهم و رویدادها آنها را از سایرین متمایز میکند و تفاوت انسانها با یکدیگر در اختلاف تجربهها پنهان است. ماکس فریش در این کتاب تلاش میکند زوایای پنهانی از روابط انسانی را پیش چشم مخاطب باز کند. او با شخصیتی که دچار نوعی ازخودبیگانگی شده است ما را وارد دنیایی پیچیده و پررمز و راز میکند تا ببینیم گاهی یک «نگاه» یا «لحن صدا» چطور میتواند انسان را از مسیر عادی و طبیعی خود خارج کند تا دست به انکار خودش بزند. در این رمان میبینیم افراد مانند حلقههای زنجیر به هم مرتبط هستند و هر عملی و حرفی از آنها بر سایرین تأثیر میگذارد. باید یادی کرد از ابیاتی از مولوی جلالالدین محمد بلخی که گفته است:«گرچه دیوار افکند سایه دراز/ بازگردد سوی او آن سایه باز/ این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا»
«اشتیلر» اثر ماکس فریش که با ترجمه علیاصغر حداد منتشر شده است، ظرفیت این را دارد که ساعات بسیاری شما را در خود فرو ببرد.