خیمه بامعرفتها
دکتر
فاطمه رایگانی
کارشناس فرهنگی
1- اگر پایت به چایخانه هیأت هنر رسیده باشد قابعکسهای روی پیشخوان دلت را روشن میکند که اینجا هیأت بامعرفتهاست. با خودت فکر میکنی کاش من هم زیر همین خیمه نفس آخرم را بکشم. آن وقت خیالمراحت است که تا بساط این عزاداریها برپاست من هم اندازه یک قاب عکس روی طاقچه اینجا سهم دارم و هرسال یاد همه میماند یک نفر بود که یک عمر پابهپای خواهر برادرهایش بر مصیبت اباعبدالله(ع) اشک ریخت.
۲- هیأت قرار است نسبتت را با امام تنظیم کند و روحت را به او پیوند بزند. اصلاً ولایت یعنی همین بههمپیوستگی و اتصال شدید. هرچند که آدمها معمولاً فکر میکنند ولایت یعنی فقط دوستداشتن امام؛ پس هیأت میشود جایی که بروی با گریه بر امام و سینهزدن برایش دوستداشتنت را نشان بدهی و بعد بیرون هیأت زندگی عادی را ادامه بدهی. البته که هیأت این هم هست اما همهاش این نیست.
۳- ولایت از اتصال و بهمپیوستگی عمیق افراد همپیمان به یکدیگر شروع میشود. یعنی نسبتگرفتن با امام تنهایی نمیشود. باید بروی با خواهر برادرهایت بیایی. با کسانی که آنها را مثل جانت عزیز میداری، از احوالشان خبر داری، با غمشان غمگینی و با شادیشان خوشحال. اینکه زیارت اربعین با همه سختی و کوتاه بودنش از زیارتهای عادی سر صبر، هزار بار بیشتر میچسبید یک دلیلش همین است که در آن مسیر بهشتی هرکس هرچه دارد بهخاطر امام خرج خواهر برادرهایش میکند و راه عزیزشدن نزد اباعبدالله(ع) را خدمت به زوارش میداند.
۴- شرط دوم ولایت این است که مرز داشته باشی. یعنی صفخودت را از هرکس که چشم دیدن پیوندهای ولایی را ندارد، جدا کنی. صحنه کربلا صف حق و باطل دارد. اگر کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، پس کل لحظات، عرصه تقابل اینها است. آن اتحاد و انسجام، در برابر این غیریتفهمی است که معنا پیدا میکند.
۵- و در نهایت، ولایت اتصال و پیوستگی عمیق با امام است. همان قطب و محوری که متر و معیار صف اول و دوم بود؛ هم او که تکلیف سلم لمن سالکم و حرب لمن حاربکم را روشن میکند.
۶- برای من هیأت جایی است که اینها را با هم داشته باشد و هیأت هنر از آن جاهایی است که به این معنا حق ولایت را درست بجا میآورد. از در که وارد میشوی، میبینی آن گوشهکنارها آدمها با چشمهای برقافتاده از ذوقِ دیدار بساط احوالپرسیشان گرم است. بچهها در امنیت کامل برای خودشان پادشاهی میکنند و خاطره میسازند و قدشان اگر یک وجب بلندتر شده باشد، در بساط هیأت بازی داده میشوند؛ حالا شده دمام کوچکی روی دوششان باشد و در دسته پابهپای بزرگترها مرثیه بنوازند یا فریاد درخواست کمک به هیأتشان گوشت را پر کند یا بین عزادارها سینی چای و شربت بگردانند. مهم این است که زیر این خیمه متصلشدن را یاد بگیرند.
۷- البته دایره این پیوندها فقط محدود به آدمهای زیر خیمه نیست. ماکت میز کار آوینی آن گوشه حیاط گواهی میدهد که هرکس در این عالم طعم ظلم را چشیده و در برابر سیلی استکبار مقاومت کرده، برادر ماست. میخواهد در همین خوزستان خودمان باشد، یا در دل بوسنی و هرزگوین... از همینجا مرزهای دوست و دشمن هم روشن میشود. هیأت هنر در تعیین دشمنش لکنت ندارد چون دوستهایش را خوب میشناسد.
۸- و همه اینها کنار هم عرض ارادت به اباعبدالله(ع) را زیر این خیمه شیرین میکند. انگار همه دارند تلاش میکنند مصداق آن بنیان مرصوصی باشند که خداوند در سوره صف آن را از مؤمنان طلب کرده است. شاید بگویی وقت سینهزنی و روضهخوانیاش کوتاه است؛ باشد. در و دیوار اینجا به زبان طرح و نقش روضه میخوانند. شاید گاهی از یک بیت فلان شعر مداح خوشت نیاید؛ باشد. آدمها معصوم نیستند که اگر صدتا بنا ساختند، حق اشتباه در گذاشتن حتی یکآجرش را نداشته باشند. مهم این است که روح حاکم بر هیأت چه باشد. هیأت هنر برادری را بلد است، دشمنش را میشناسد و برای امامش روح و جسمش را کف دست میگیرد؛ و مگر هیأت جز این است؟