مشروطه؛ نهضتی که از مطالباتش جا ماند
چه چیزهایی «انقلاب اسلامی» را از «نهضت مشروطه» متمایز و آن را در مرتبه ممتازتری مینشاند؟
دکتر شمسالله مریجی
استاد علوماجتماعی و رئیس دانشگاه باقرالعلوم
بعد از 117 سال، هنوز «مشروطه» برای ما موضوعیت دارد
انقلاب اسلامی با مشروطه شباهتهای متعددی دارد؛ چه در شروع، چه در اثنا و چه در پیامدها. بنابراین، اتفاقات و مسائلی را که در آن رقم خورد به نوعی میتوان در مسیر و جریان انقلاب اسلامی ردگیری، بازسازی و بازخوانی کرد و از راهکارهایی که آن زمان برای حل مسائل به کار گرفته شده، بهره و از نسخههایی که به شکست منتهی شده، عبرت گرفت. اساساً به همین دلیل هم هست ما بعد از صد و اندی سال همچنان از مشروطه حرف میزنیم و همین مشابهتها و درسآموزیهاست که مشروطه را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ما بدل کرده است و ما همچنان به آن رجوع کرده و از آن درس میگیریم.
فصل مشترک و وجه افتراق انقلاب اسلامی با نهضت مشروطه
فصل مشترک و شباهتهای «انقلاب اسلامی» با «نهضت مشروطه» را در چند مؤلفه و سطح میتوان صورتبندی کرد؛ نخستین سطح، محتوا و آرمان است. نهضت مشروطه «نهضتی عدالتخواه» بود و عدالتخواهی در کنار استقلال و آزادی از محوریترین شعارهای ما در جریان پیروزی انقلاب هم محسوب میشد. فراتر از آرمانها حتی در شعارها هم این مشابهتها به چشم میخورد؛ برای مثال، شعار بسیاری از روزنامههای امروز همان شعارهای مرسوم در دوران مشروطه است، بهعنوان مثال این عبارت که «دانستن حق مردم است» عنوان روزنامهای در دوران اصلاحات بود که از قضا شعار روزنامهای با عنوان «صبح» در دوران مشروطه هم بود. بنابراین، مطبوعات و رسانهها هم شباهت زیادی در این دوره تاریخی به هم داشتند.
سطح دوم، رهبری فکری و کنشگری است؛ هم در جریان مشروطه و هم در جریان انقلاب، روحانیت پیشگام و جلودار بودند.
سطح سوم، مطالبات است و در هر دو برهه تاریخی، مجلس و فرایند قانونگذاری، مطالبه عمومی مردم و جامعه روحانیت بود.
سطح چهارم، حضور دشمنان است که آن را در هر دو جریان؛ چه مشروطه و چه انقلاب اسلامی میتوان ردگیری کرد. منتها آنچه دخالت و حضور دشمنان در جریان نهضت مشروطه را از دوران انقلاب اسلامی متمایز میکند، این است که در جریان مشروطه استعمار انگلیس که آن زمان حالتی جهانی داشت و ابرقدرت جهان شناخته میشد، بیشتر متوجه عرصه سیاست داخلی بود. اما در جریان انقلاب اسلامی این دشمنی محدود به انگلیس نماند و غرب و شرق باهم در این دشمنی همگام شدند و چون نتوانستند نقشه خود را در عرصه سیاست داخلی عملیاتی کنند، با طراحی جنگ تحمیلی هشت ساله از بیرون ایدههای خود را پیگیری کردند. دلیل ناتوانی جریان استعمار و استکبار در عملیاتی کردن اهداف خود در سیاست داخلی یگانگی در رهبری جامعه بود و به همین دلیل نتوانستند جنگ را در داخل پیش ببرند و جامعه را از دورن بپاشانند.
سطح پنجم، همراهی مردم با انقلابیهاست. در هر دو جریان، چه مشروطه و چه انقلاب اسلامی «مردم» حضور پررنگی داشتند؛ منتها در ادامه دستهبندیهایی که در بدنه مردمی در دوران مشروطه پیش آمد و این جریان در قالب دو دسته «مشروطهخواهان» و «مشروعهخواهان» از هم منفک شد باعث شد نهضت مشروطه در پیگیری مطالباتش ناکام بماند.
آن زمان، مردم مشروطه را به اشتراک لفظی، مشروط به شرایط دین در نظر میگرفتند و در پی این دغدغه هم بود که شخصی همچون شهید شیخ فضلالله نوری طرحی را به مجلس برد و اصرار داشت تا 5 مجتهد بر قوانینی که تصویب میشود، نظارت کنند که مبادا مصوبات، خلاف شرع باشد. اما در ادامه، جامعه بهدلیل فقدان رهبری وحدتبخش عملاً از دستیابی به مطالباتش جا ماند و مردم که از نابسامانی جامعه خسته شده بودند، تن به استبداد دادند تا بتوانند امنیت جامعه خود را تأمین کنند. اما در انقلاب اسلامی با حضور حضرت امام(ره) و بعد جانشین آشنا به تاریخشان، رهبری جامعه همچون ستون محکمی از هجمهها جلوگیری کرد. با این حال، نباید از این نکته چشم بپوشیم که دشمن در دشمنی خود یک ساعت هم تردید نمی کند و ما نباید فریب دستکش مخملین دشمن را بخوریم که بنابر فرمایش رهبر معظم انقلاب این دستکش ظاهری مخملین و باطنی چدنی دارد.
سطح ششم، مسأله نفوذ است که در مشروطه به شکل پررنگی در مجلس و ارکان آن اتفاق افتاد به گونهای که دومین رئیس مجلس شورای ملی (احتشام السلطنه)، بهعنوان یک سکولار نفوذی حتی سکولار بودن خود را هم پنهان نمیکرد و متأسفانه، در قانونگذاری تأثیرات خاص خود را گذاشت. شبیه این را در مجلس ششم شورای اسلامی در جریان انقلاب اسلامی هم تجربه کردیم و طی آن، در این مجلس 120 مصوبه خلاف شرع تصویب شد که البته با مقاومت شورای نگهبان مواجه شد و اسناد آن در آرشیو شورای نگهبان موجود است.
میراث مشروطه برای امروز ما
در خصوص مهمترین میراث مشروطه برای امروز ما میتوان به دو نکته اشاره کرد؛ نخست اینکه هیچگاه کید دشمن را فراموش نکنیم چراکه دشمن دائماً در کمین است تا در راه، حرکت، برنامه و استراتژی ما در آینده خللی ایجاد کند کما اینکه این امر را دوره مشروطه کلید زد و به انجام رساند.
دوم، پیروی از قوانین شریعت است. پیروی از این قوانین، امنیتی را رقم خواهد زد که طی آن جامعه دیگر نیازی به کنترل رسمی ندارد. اگر ارزشهای حاکم بر جامعه ارزشهای دینی باشد، زندگی روال طبیعی خود را طی خواهد کرد و این مهمترین میراث مشروطه برای امروز ما است.
اگر به همان نکته آغازین برگردیم که «بسیاری از نقشها در طول تاریخ عوض نمیشوند و این نقشآفرینان هستند که تغییر میکنند» به ضرورت و اهمیت بازخوانی تاریخ مشروطه پی خواهیم برد. باید همواره به این مهم توجه داشته باشیم که در مسیر بمانیم هر چند ماندن در مسیر هزینه دارد و از آن جمله میتوان به هشت سال جنگ تحمیلی و پس از آن محاصره ظالمانه و بیرحمانه اقتصادی اشاره کرد.