صفحات
شماره هشت هزار و دویست و چهل و سه - ۰۷ مرداد ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و چهل و سه - ۰۷ مرداد ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

زنان در کربلا؛ روایت همسر زهیر

علی طالب‌لو
طلبه پژوهشگر


زنان اسلحه به دست نمی‌گیرند و در وسط میدان مبارزه نمی‌کنند لکن نقش آنان در پیشروی مسیر حق کمتر از مردان نیست و چه بسا بابت همین نقش‌شان، اجر شهید را داشته باشند.
نمونه واضح و مبرهن این مسأله در واقعه‌ کربلا، زن زهیر بن قین است. وى از محبّین خاندان پیامبر بود و در پیوستن زهیر به امام حسین علیه‌‌السلام نقش مهمى را ایفا کرد.
زهیر به علت دشمنی با امام علی علیه‌السلام از ملاقات با امام حسین علیه‌السلام امتناع می‌کرد و پس از برگشت از حج در محلی چادر می‌زد که به امام حسین علیه‌السلام نزدیک نباشد. لکن دست تقدیر طوری رقم زد که او و امام حسین علیه‌السلام در منزلگاه زَرُود در یک جا فرود آمدند.
امام حسین(ع) پیکی به سمت زهیر فرستاد و او را دعوت به ملاقات کرد. زهیر ابتدائاً قصد داشت پیکی را که امام به سمت او فرستاده بدون جواب پس بفرستد لکن همسر او گفت: نوه پیامبر تو را می‌طلبد و تو از دیدارش امتناع می‌ورزی؟ به سوی حسین علیه‌السلام برو.[1]
پس از این سخن، زهیر متحول شد و به دیدار امام حسین(ع) رفت. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین علیه‌السلام منتقل کنند.
با همسرش نیز وداع کرد و گفت: «من عازم شهادت در رکاب امام حسین علیه‌السلام هستم. تو با برادر خود نزد خانواده‌ات برگرد، زیرا نمی‌خواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.» لکن دلهم پیشنهاد او را نپذیرفت و همراه زهیر بن قین عازم لشکر امام حسین(ع) شد.
همچنین دلهم در روز عاشورا قبل از شروع نبرد زهیر، خطاب به او گفت: خدا یار و یاورت باشد و تو را به خوشبختی برساند. از تو یک تمنّا دارم و آن اینکه روز قیامت نزد جدّ حسین علیه‌السلام مرا نیز به یاد آورى.
بی شک اگر دلهم نبود، زهیر نیز به این درجه از معرفت و بزرگواری نمی‌رسید و از خیمه امام حسین(ع) و اهل‌بیت ایشان دفاع نمی‌کرد.
همچنین پس از شهادت زهیر، همسر او دلهم به غلامش گفت: برو و مولایت زهیر را کفن کن.
غلام می‌گوید: وقتی آمدم، حسین علیه‌السلام را بی‌کفن مشاهده کردم. با خود گفتم: مولایم را کفن کنم و حسین را واگذارم؟ آن‌گاه حسین علیه‌السلام را کفن پوشانده برگشتم. وقتی قصه را برای همسر زهیر تعریف کردم، از تصمیمم خشنود شد و مرا تشویق کرد.[2] درود رسول خدا بر این زن پاک‌طینت و بابصیرت...
 
[1]- انساب الاشراف، جلد 3، صفحه 167.
[2]- ترجمه الامام‌الحسین و مقتله، صفحه 81.

 

جستجو
آرشیو تاریخی