کالایی شدن هنری، خوب یا بد؟
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
یک مشاور املاک باتجربه میتواند نقاط ضعف و قوت هر آپارتمانی را تشخیص داده و حسب معیارهای معینی مثل؛ شهر و محله، نوع ساخت، امکانات، متراژ، زمان ساخت و... قیمت نزدیک به واقعی را برآورد کند. اما کسانی هم هستند که علاوه بر این مشاوره میتوانند براساس اطلاعات یا پیشبینی امور مرتبطی، احتمال رشد قیمت یا تغییر ارزشمندیهای بالقوه را مدنظر قرار دهند. مثلاً ممکن است به اسناد و مدارکی دسترسی داشته باشند که نشان میدهد بزودی یک ملک معلوم به خاطر تعریض خیابان باید عقبنشینی کند. یا احداث ایستگاه مترو در نزدیکی یک ملک باعث رونق بازار محلی خواهد شد. عدهای پا را از این هم فراتر میگذارند. مثلاً با ساخت و ساز در بخشی از املاکی که در اختیار دارند، باعث رشد قیمت سایر قسمتها میشوند. حتی بخشی از ملک را به افراد مشهوری واگذار میکنند تا نشانه ارزش و مرغوبیت ملک باشد. بعضی حتی -بعد از مالکیت بر زمینهای دورافتاده و کمارزش- با عملیات اداری و اعمال نفوذ و... زمینه احداث جاده، آب، برق، تغییرکاربری و... را فراهم کرده و بلافاصله با سودهای غیرقابل پیشبینی، اقدام به فروش قطعات ملک میکنند. این گروهها هم ظاهراً به عنوان متخصص و مشاور قیمتگذاری ملک شناخته میشوند اما جنس این بازارها کاملاً متفاوت است و چه بسا در برخی مواضع، تعارض منافعی هم داشته باشند. همچنین بهره مادی هر یک از دستاندرکاران این بازار بر اساس این تقسیمبندی، قواعد متفاوتی دارد.
وقتی صحبت از «بازار هنر» میشود، اگر مرعوب موقعیت ناشناخته «هنر» نباشیم، میتوانیم الگوی مشابهی پیدا کنیم. ظاهراً هر خرید و فروشی که موضوع آن یک اثر هنری [یا شبه هنری] باشد، در فحوای عمومی منسوب به بازار هنر و اقتصاد هنر میشود. اما پشت این ظاهر ساده مراتبی از تعابیر مالی وجود دارد که به عمد یا سهو پنهان میماند. (نباید هر گردش مالی را به واسطه حضور یک اثر هنری، بازار یا اقتصاد هنر نامید.)
یک کارشناس هنری میتواند با توجه به کیفیت هنری و سوابق هنرمند و براساس عوامل شناخته شده، حدود منصفانهای از ارزش مادی آثار هنری در بازار خرید و فروش را مشخص کند. همچنین در مرتبهای فراتر؛ ممکن است با بررسیهای هنری، اقتصادی، جامعهشناسی و... پیشبینیهایی برای سرمایهگذاری داشته باشد. مثلاً پیشبینی کند این اثر از هنرمند، به دلایلی (از جمله مرگ هنرمند، روند سلیقه خریداران بزرگ، تغییرات سیاسی و...)، در آینده دور یا نزدیک مورد توجه اقتصادی یا هنری قرار خواهد گرفت. حالا فرض کنید کسانی بتوانند خارج از این مسیر طبیعی، برای آثاری که در اختیار دارند، ارزشهای اقتصادی و در نتیجه منافع سرشار مالی تازهای دست و پا کنند. تبلیغات، به کارگیری هدفمند منتقدین و نویسندگان، خرید و فروشهای ساختگی، سلیقهسازی، ارائه مشاوره به سرمایهداران کلان و... هر یک از ترفندهای تجاری میتواند باعث جذب سرمایه به سمت هنرمندان و آثار موردنظر باشد. بدیهی است تقسیم منافع مالی بین هنرمند، واسطه، فروشنده،... و البته بانی قدرت پنهان بازار، بستگی به همین مراتب بازاریابی دارد. این نوع بازارها میتواند در نگارخانهها، اکسپوها، آرتفرها، حراجها و فروشگاههای هنری ظهور کرده و حتی گاهی به یک فریب عمومی در تشخیص «کالای اقتصادی» و «اثر هنری» تبدیل شود.