گفت‌و‌گوی «ایران» با تحلیلگر لبنانی درباره چالش‌های انتخاب رئیس‌جمهور

انتخاب‌های سخت لبنان

فاطمه سیاحی
خبرنگار

چرا حزب‌الله لبنان و احزاب نزدیک به مقاومت، از کاندیداتوری «سلیمان فرنجیه» برای ریاست جمهوری لبنان حمایت می‌کنند؟ مهم‌ترین دلایل این حمایت قاطع در شرایط کنونی بیروت چیست؟
 حمایت حزب‌الله و متحدانش از سلیمان فرنجیه بر اساس مصلحت و دلایل ملی است. فرنجیه به منافع ملی پایبند است و دیدگاه‌هایش موقتی نیست. یکی از جنبه‌های مثبت پایبندی او به اصول این است که هیچ‌گاه موضع خود را نسبت به مسائل ملی کلان همچون ارتباط نزدیک لبنان با جمهوری اسلامی ایران و ارتقای مناسبات با جمهوری عربی سوریه تغییر نداده است. او همیشه به این روابط و مناسبات افتخار کرده است؛ امری که باعث شده، تبدیل به یک رجل سیاسی قابل اعتماد برای همگان در سپهر سیاسی لبنان شود. علاوه بر این، او می‌تواند با کشورهای منطقه گفت‌وگو کند و در مورد بسیاری از پرونده‌های مهم بحث‌برانگیز رایزنی‌های مؤثری داشته باشد. سلیمان فرنجیه بر اساس مواضع ملی خود از پایگاه مردمی مستحکمی برخوردار است و علاوه بر آن، او اولین کسی است که با امتیاز حمایت ژنرال میشل عون وارد رقابت سیاسی برای ریاست جمهوری می‌شود.  درباره این حمایت باید بگویم که توافقی در این مورد وجود داشت و تقریباً انتخاب وی قطعی شده بود، تا اینکه تغییر موضع در بلوک سیاسی «جبران باسیل» این انتخاب را به تأخیر انداخته و توافق را نقض کرد.
 
 در مقابل حزب‌الله و متحدانش، مخالفان نام «جهاد ازعور» را به عنوان گزینه مطلوب خود برای ریاست جمهوری پیشنهاد دادند؛ مردی از طبقه اقتصادی جامعه لبنان و البته با روایت‌های فراوان درباره فعالیت‌های مالی در سطح بین‌المللی. طرفداران مقاومت در لبنان به چه دلایلی با ریاست جمهوری ازعور مخالفت می‌کنند؟
 مطرح شدن نام جهاد ازعور در مقابل کاندیدای حزب‌الله و بعدها سیاست‌ورزی آنها، نشان می‌دهد، متحدان حزب‌الله به خوبی از بازی دموکراتیک مخالفان خود آگاه هستند. حق مخالفان برای معرفی کاندیدا حقی است که قانون اساسی برای همه طیف‌های سیاسی تضمین کرده، اما آنچه مسلم است این است که کاندیداتوری ازعور در مقابل کاندیدای حزب‌الله به معنای صریح آن جدی نیست. اعتراض‌ها به ازعور دلایل بسیاری دارد که ما به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم؛ نخست اینکه، اعتراض به او ناشی از شکست طرح‌های اقتصادی‌اش در دوران تصدی وزارت دارایی است. او در آن زمان، از مشاوران دولت فؤاد السنیوره به شمار می‌رفت. دوم آنکه، کاندیداتوری ازعور در مقابل کاندیدای حزب‌الله، فقط برای سرگرمی سازندگان بازی‌های سیاسی در بیروت است. کاندیدای واقعی جبران باسیل، «زیاد بارود»، وزیر سابق لبنانی بود. اعلام کاندیداتوری ازعور تنها آزمونی برای کاندیدای اصلی او محسوب می‌شد، اما در واقع باسیل و همراهانش در این موضوع [آزمودن جایگاه سیاسی خود] شکست خوردند. در نبرد انتخاب رئیس‌جمهور هم شکست خوردند و ائتلاف حزب‌الله ثابت کرد که قوی‌ترین نامزد را پیشنهاد داده و او هم کسی جز سلیمان فرنجیه نیست.
 
 پارلمان لبنان تاکنون دوازده تلاش ناموفق برای انتخاب رئیس‌جمهور را به ثبت رسانده است. به نظر شما مهم‌ترین دلایل این ناکامی در فضای سیاسی بیروت کدامند و این وضعیت تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟
 قطعاً شکست جلسه قبل پارلمان لبنان از لحظه تشکیل آن مسجل شده بود و این هم دلایل خاص خود را داشت. اولین دلیل ناکامی حتمی آن جلسه، عدم توازن ائتلاف مخالفان در مقابل کاندیدای محور مقاومت بود. دلیل دوم، کودتای جبران باسیل علیه مقاومت [تغییر موضع در حمایت از کاندیداتوری فرنجیه] و حمایتش از نامزدی نیروهایی است که مخالف استراتژی حزب‌الله محسوب می‌شوند و هیچ‌گونه احتمالی برای اجماع راجع به آنها وجود ندارد. این امر بر پایگاه حزبی جنبش حزب‌الله تأثیر منفی گذاشت. این دگرگونی و تغییر موضع منجر به شکاف و تنش فرقه‌ای شد که ما در طول جنگ داخلی لبنان آن را زندگی کردیم. سومین نکته نیز این بود که ائتلاف نیروهای باسیل شامل گروهی بود که با شعار انقلاب و مبارزه با فساد وارد نشست‌ها و رقابت‌های پارلمان شدند و خیلی زود معلوم شد که آنها فقط شعار می‌دهند و عدم اعتبار پیشنهادات خود را ثابت کردند. بنابراین جلسه اخیر پارلمان به بیش از یک دلیل محکوم به شکست بود. به هر ترتیب همه این داده‌ها نشان می‌دهد که نامزدی ازعور فقط برای مانور دادن بوده است.
 
    تحلیل شما از خروجی و تحولات جلسات پارلمان لبنان چیست؟ به نظر شما چرا این جلسات بدون انتخاب رئیس‌جمهور تمام می‌‌شوند؟
در دوازدهمین جلسه پارلمان برای تعیین رئیس جمهور، بلوک مقابل فرنجیه شرط‌بندی کرده بود، آرای کاندیدای مقاومت، به بیش از ۴۴ رأی نرسد و شگفتی این بود که او ۵۱ رأی به دست آورد. آنها حتی اطمینان واهی داشتند کاندیدایشان، یعنی ازعور بتواند به همین نسبت، رأی بیاورد اما پس از ناکامی آنان در جلسه اول برای کسب رأی، جلسه با تصمیم «نبیه بری»، رئیس پارلمان به تعویق افتاد. در آن جلسه، عدم تعهد نمایندگانی که بلوک مخالفان برای حمایت‌شان از ازعور شرط بسته بود، نمایان شد. یکی از دلایل شکست این جلسه در انتخاب رئیس‌جمهور و تبدیل جهاد ازعور به مهره سوخته، دستور کار خارجی لبنان است که می‌خواهد سرنوشت بیروت را به هزارتوی قانون اساسی بکشاند. به یک معنا، این فعالیت‌های مخرب خارجی، روی تقسیم بندی‌های فرقه‌ای و حزبی در لبنان حساب باز کرده و ما نمود این پراکندگی و گسست را در سیاست‌ها و مواضع مخالفان می‌بینیم. آنها روی اهدافی همچون رویارویی با حزب‌الله در صورت پیروزی نامزدشان، کار می‌کنند و این از اهداف مشخص آن‌هاست. همان‌طور که اشاره کردم، آنها در صورت پیروزی کاندیدای مقاومت، دوباره درخواست‌ها برای خلع سلاح حزب‌الله و مبارزه با این محور را به دستور بالادستی‌هایشان در سفارت امریکا پیگیری خواهند کرد.

    عربستان و فرانسه همیشه درباره راه‌های خروج لبنان از بحران بحث کرده و اظهارنظر داشته‌اند. با توجه به این اهتمام سنتی و همچنین حضور «محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان در پاریس، به نظر شما تلاش‌های محور سعودی-فرانسوی چه تأثیری بر تحولات بیروت خواهند داشت و چه اهدافی را پیگیری می‌کند؟
فرانسه از نامزدی سلیمان فرنجیه با توجه به نزدیک بودن مواضع وی با همه طرف‌ها و کشورها حمایت می‌کند. عربستان سعودی علناً مخالفتی با کاندیدای مقاومت نکرده و بنابراین نام فرنجیه را قابل وتو ندانست. من معتقدم که عربستان سعودی امروز در تلاش است تا با ایجاد روابط خوب با اطراف منطقه‌ای، بویژه پس از توافق ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ایران، جایگاه و نقش خود را در ابعاد مثبت توسعه دهد. به نظر من پرونده لبنان دیگر در اولویت کار ولیعهد سعودی نیست. به بیان ساده‌تر شاید حتی دغدغه بیستم یا سی‌ام او هم نباشد، بنابراین اهمیت ویژه‌ای به تحولات بیروت نخواهد داد. او ممکن است به بیش از یک دلیل، بدون آنکه وارد عمق سیاسی تحولات لبنان شود، به طور سطحی با رئیس جمهور فرانسه درباره پرونده این کشور گفت‌وگو داشته باشد. محمد بن سلمان با گذر از سیاست‌های خطای گذشته، به‌دنبال «بهترین روابط با جمهوری اسلامی ایران» و ایفای نقش منطقه‌ای خوب است و به پایان دادن به جنگ یمن نگاه می‌کند. او در همین راستا، به انزوای «بشار اسد»، رئیس‌جمهور سوریه و جایگاه دولت دمشق پایان داد و سیاست خوبی در قبال پرونده مهم سوریه اتخاذ کرد، این هم البته از اهمیت توافق در پکن، بین تهران و ریاض بود که همگان تغییرات بعد از آن را درک خواهند کرد. یکی از تحولات پساتوافق ایران و عربستان آن بود که چین به‌عنوان یک بازیگر اصلی در خاورمیانه شناخته شده و در نتیجه نقش امریکا در منطقه کمرنگ‌تر از قبل شد.

    به نظر شما سایر کشورهای عربی منطقه از جمله قطر یا امارات، تأثیر خاص و اهداف قابل توجهی در خصوص تحولات سیاسی لبنان دارند؟
من فکر نمی‌کنم امارات نقشی در سیاست داخلی لبنان داشته باشد، اما قطر تلاش می‌کند از رسیدن نامزد حزب‌الله به ریاست جمهوری جلوگیری کند و این تلاش، با اعمال فشار بر متحدان خود و استفاده از لفاظی‌های فرقه‌ای، با مشوق‌هایی از جمله انگیزه‌های مالی همراه شده است. دولت قطر در این موضوع، با ترکیه هماهنگ است؛ ترکیه‌ای که نفوذی در خیابان‌های لبنان دارد و به نوعی از تعدد فرقه‌ها و فراوانی احزاب کشور ما در ابعاد منفی حمایت می‌کند. این نقش مخالفت‌محورانه دوحه، در جریان اجلاس سران کشورهای عربی که در آن از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب استقبال کردند، آشکار شد. قطر تنها کشوری بود که موضع مخالف خود را در قبال چنین تحولی به ثبت رساند.

    آیا شما در این رویدادها نقشی برای سفارت امریکا در بیروت می‌بینید؟ این نقش در قالب چه سیاست‌ها و فعالیت‌هایی قابل مشاهده است؟
 یقیناً سفارت واشنگتن، سفارت کشوری نیست که در چهارچوب‌های معمول دیپلماتیک عمل کند، بلکه سفارتی است که ذاتاً در صلاحیت خود می‌بیند تا قیمومیتش را بر همه کسانی که برای آن کار می‌کنند، اعمال کند. مطمئناً این موضوع، محرک اصلی امریکایی‌ها در سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ سیاستی که در لبنان، سال‌هاست در برابر هرگونه نزدیکی سیاسی جنبش حزب‌الله با جناح‌های دیگر کشور سخت کار می‌کند. این سفارت و هر کسی که نماینده آن باشد، متحد عمومی دشمن ما، اسرائیل، است و سخت تلاش می‌کند تا بر بسیاری از کشورهای عربی فشار بیاورد تا روابط خود را با موجودیت غاصب صهیونیستی عادی کنند. امریکا حتی نسبت به متقاعدکردن ولیعهد سعودی به عاد‌ی‌سازی روابط ریاض و تل آویو خوش‌بین بود، اما ورود اژدهای زرد به معادلات منطقه و موفقیت پکن در نزدیکی مواضع ایران و عربستان، امیدهای آنان را بر باد داد.