به بهانه حضور «چشم‌ها و دست‌ها» در جشنواره «حوا»

«در پاسداشت امید»

محمد احسان مفیدی‌کیا
منتقد

«من دستان آن زن هستم و او چشمان من!» این را در همان سکانس معرفی مستند از زبان دو سوژه اصلی می‌شنویم و باقی شرح زندگی ساده آن دوست. «چشم‌ها و دست‌ها» مستند نیمه‌بلند پناه برخدا رضایی، پرتره یک زوج معلول است. زن در تصادف با قطار دستانش را از دست داده و مرد در کودکی چشمانش را و حالا درست مثل جورچینی که هم را کامل می‌کنند، اموراتشان را با هم می‌گذرانند.
مستند «چشم‌ها و دست‌ها» یک اثر هنری در پاسداشت محبت و خانواده است. شاید گاهی نیاز است که چنین عیان بدانیم که مزایای در کنار هم بودن چیست، اینکه چطور باید دست و چشم هم باشیم. پشتیبان و همراهی را می‌شود از محمد و مریم آموخت، همین‌طور سادگی و اخلاق را و صد البته پذیرفتن مشیت الهی و به جای گله و شکوه، پرداختن به مفهوم مقدس زندگی. مستند به لحاظ غنای بصری از درجه کیفی خوبی برخوردار است، قاب‌ها زیبا هستند و هیچ عجله‌ای برای رفتن به پلان بعدی نیست، این یعنی کات‌ها سر صبر و با حوصله اتفاق می‌افتند و کارگردان اجازه‌ می‌دهد تا با تجربه خاص هر کدام از سوژه‌ها، از پنجره تصاویر همراه شویم. رضایی در مصاحبه‌ای گفته بود، پیش از آنکه شروع به تولید مستندش کند، سال‌ها برای عکاسی از این خانواده‌ وقت گذاشته و زوایای خاص زندگی و رفتار آنها را دیده است، این تحقیق پیشینی بخوبی خود را در دید وسیع کارگردان و پیدا کردن بهترین قاب‌ها نشان می‌دهد و می‌تواند یک راهکار مؤثر در ارتقای سطح کیفی دیگر مستندها نیز باشد. آنچه از مستند «چشم‌ها و دست‌ها» در ذهن مخاطب می‌ماند، سختی و فلاکت نیست، ما آن دو را که یک تن واحد از خود ساخته‌اند، بازنده نمی‌یابیم. امید، واژه‌‌ای است که در پایان بیش از 50 دقیقه مستند، برای ما باقی می‌ماند و همین رویکرد است که در جشنواره‌ها باعث توجه به این فیلم شده، چنانکه هات داکس، جشنواره معتبر فیلم‌های مستند در کانادا، نشان افتخار هیأت‌داوران را در بخش «ویترین جهان» بیست و هفتمین دوره خود، به آن اهدا کرد. این مستند در این روزها روی پرده نقره‌ای جشنواره بین‌المللی فیلم حوا رفته است؛ جشنواره‌ای با این شعار که «ما پای خانواده ایستاده‌ایم.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و سی و دو
 - شماره هشت هزار و دویست و سی و دو - ۲۴ تیر ۱۴۰۲