صفحات
شماره هشت هزار و دویست و سی و دو - ۲۴ تیر ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و سی و دو - ۲۴ تیر ۱۴۰۲ - صفحه ۱۹

لیلی عاج از پروسه باورپذیر شدن تصویر زنی کنشگر در «سرهنگ ثریا» به «ایران» می گوید

یک فرمول ساده؛ او مادر است

«سرهنگ ثریا» لیلی عاج شاید از بهترین گزینه‌های نمایش در جشنواره فیلم «حوا» باشد؛ جشنواره‌ای نوپا که هدف از برگزاری آن اعتلای موقعیت زنان و تحکیم مفهوم خانواده در سینما عنوان شده است. این فیلم که برای اولین بار در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد، علاوه بر ارائه تصویری کنش‌گر از زنان، به مفهوم خانواده در تقابل با تشکیلات سازمان منافقین پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه جنایت‌های این فرقه علاوه بر مردم ایران، متوجه خود اعضا و خانواده‌ها آنها شده است. «سرهنگ ثریا» روایتی مادرانه از چشم‌انتظاری زنی با نام ثریا برای دیدن فرزندی است که در بند سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف قرار دارد.

او یک مادر است
 لیلی عاج که پیش از این با همین دست‌مایه‌ نمایش «بابا آدم» را روی صحنه برده، در اولین تجربه بلند سینمایی‌اش راوی جدایی مادران توسط این سازمان شده است. در سکانس افتتاحیه جدایی مادر-فرزندی درون سازمانی را می‌بینیم و ادامه فیلم تمرکز بر جدایی مادر-فرزندی بیرون سازمان است. در روایت این جدایی در عین حال که عمق فاجعه نشان داده می‌شود، مظلومیت مادران چشم‌انتظار به ترحم و تحقیر نمی‌کشد و با زنی کنشگر مواجه هستیم که مقهور شرایط نمی‌شود و برای تغییر می‌جنگد. فیلم در عین حال تقابل خانواده با خانواده ایدئولوژیک هم هست. در کمپ آزادی، این سوی سیم‌خاردارهای اشرف عواطف انسانی و پیوندهای خانوادگی و جهانی متکی بر عواطف وجود دارد و آن سو روح خشک و مرده و جهانی خشن متأثر از تشکیلات منافقین.
لیلی عاج درباره چگونگی شکل گرفتن این تقابل و تصویر زنی کنشمند که مرعوب شرایط نمی‌شود به «ایران» می‌گوید: «وقتی درباره خانواده‌هایی که پشت سیم‌خاردارهای اشرف خواهان ملاقات با فرزندانشان بودند تحقیق ‌کردم، به محوریت قرار گرفتن شخصیت زن به عنوان قهرمان قصه رسیدم. تمام اعضای یک خانواده؛ پدر، مادر، برادر، خواهر و همسران را پشت سیم‌خاردارهای اشرف می‌دیدم اما با خودم فکر ‌کردم در گذر زمان و در بازه زمانی یکی دو ساله کسی که دوام می‌آورد و حاضر به ترک آنجا نیست قطعاً مادر است. هر کدام از اعضای خانواده ممکن است بعد از دو تا سه ماه خسته شوند و شرایط کار و زندگی شخصی و معیشت‌ دلیلی شود برای بازگشت‌شان به ایران. به نظرم تنها و تنها مادر است که انگار هیچ چیز نمی‌تواند در مقابلش مقاومت کند و تا به مقصود نرسد، آنجا را ترک نمی‌کند. اینکه زن قصه ما کنشگر است و مرعوب شرایط نمی‌شود یک فرمول ساده دارد؛ او یک مادر است. به نظر من آن نیروی جادویی و انگیزه والا تنها و تنها «علاقه مادری» است.»

استعاره‌ای از تمام مادران چشم‌انتظار کمپ آزادی
لیلی عاج با اشاره به وام گرفتن از ویژگی‌های مابه‌ازای بیرونی شخصیت ثریا توضیح می‌دهد: «علاوه بر خانم ثریا عبدالهی که سه سال و خرده‌ای در کمپ آزادی در استان دیاله عراق روبه‌روی پادگان اشرف مقاومت کرد و خواهان دیدار فرزندش بود، در این کمپ مادرانی از شهرهای مختلف و با روحیات مختلف هم بودند که در یک چیز با هم مشترک بودند و یک درد مشترک داشتند. این درد مشترک درد فراق و جدایی از فرزند بود. برخی از مادران 30 سال بود که نه‌تنها بچه‌شان را ندیده بودند بلکه کاملاً از آنها بی‌خبر بودند. تنها چیزی که می‌دانستند، این بود که فرزندشان 20 الی 30 سال پیش جذب فرقه رجوی شده است. مطلقاً هیچ اطلاع دیگری از فرزندشان نداشتند؛ نه عکسی، نه پیامی، نه نامه‌ای و نه تماس تلفنی. این بی‌خبری در کنار دلتنگی و عشق دیدن فرزند، تبدیل به چنان نیرویی می‌شد که یک مادر سالمند در آستانه 70 الی 80 سالگی آنچنان با انگیزه در دمای بالای استان دیاله عراق و آن شرایط بد آب و هوایی مقاومت کند و به قدری مصرانه خواهان ملاقات باشد که شاید در نگاه اول برایمان باورپذیر نباشد اما وقتی در جایگاه مادری به کل ماجرا نگاه می‌کنید، نه‌تنها باورشان می‌کنید بلکه با آزار دلتنگی آنها همذات‌پنداری می‌کنید. شخصیت اصلی«سرهنگ ثریا» نه‌تنها مابه‌ازای بیرونی ثریا عبدالهی بلکه شمایل و استعاره‌ای از تمام مادران چشم‌انتظار کمپ آزادی است.»

کافی است یک مادر ایرانی را ترسیم کنید
همه کنش‌های ثریا در عین حال که مقتدرانه است، مادرانه نیز هست و اتفاقاً نیروی مادری است که باعث می‌شود در موقعیت‌های بحرانی نقش رهبر و مدیر گروه را برعهده بگیرد. چطور می‌شود ترکیب این کنش‌ها را برای مخاطبی که این جنس از زنان در سینمای ایران کمتر برایش باورپذیر است، قابل باور کرد؟ کارگردان «سرهنگ ثریا» در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «همه مادرها ویژگی‌های مشترکی دارند و نگران فرزندانشان هستند. مادران و به طور ویژه مادران ایرانی همیشه در حال دعا برای فرزندانشان هستند. حال بچه که خوب باشد انگار حال مادر خوب است و با بزرگ شدن بچه، نگرانی و دغدغه مادر هم بزرگتر می‌شود. همه ما وقتی کم می‌آوریم، از مادرمان می‌خواهیم برایمان دعای ویژه کند و می‌دانیم آن دعا جواب می‌دهد و گره کار را باز می‌کند، می‌خواهم بگویم باورپذیر کردن مادری از جنس «سرهنگ ثریا»، به زعم خودم کار چندان پیچیده‌ای نیست، تنها کافی است یک مادر ایرانی را ترسیم کنید. وقتی در ترسیم مادرانگی شخصیت فیلم موفق باشید، قطعاً مخاطب او را فهم می‌کند و با او ارتباط می‌گیرد.»

از طوبی «زیر پوست شهر» تا الفت «شیار 143»
لیلی عاج درباره غمخوارانه‌ترین آثاری که در سینمای ایران به مفهوم و منزلت خانواده پرداخته و دلچسب‌ترین تصویری که از زنان در سینمای ایران دیده می‌گوید: «به عنوان یک تازه‌وارد به خانواده سینما که «سرهنگ ثریا» فیلم اولش است، وقتی به پشت سرم و سال‌ها تلاش و فعالیت فیلمسازان زن نگاه می‌کنم، نه‌تنها به فیلمسازان زن ایرانی افتخار می‌کنم بلکه در برابر هنر و تلاش و استمرار آنها در حوزه سینما سر تعظیم فرود می‌آورم. خیلی از فیلم‌های خوب سینمای ایران ماحصل کار کارگردانان زن سینمای ایران است. درباره زن کنشگر و زن قهرمانی پرسیدید که با هر میزان توان و آگاهی برای سعادت خانواده‌اش دست ‌روی دست نمی‌گذارد و من یاد طوبی با بازی درخشان خانم آدینه در «زیر پوست شهر» خانم بنی‌اعتماد می‌افتم. طوبی هم دارد برای خانواده‌اش تلاش می‌کند و چه تلاش شیرین و دوست داشتنی دارد. ما در لحظه به لحظه فیلم با طوبی همراه می‌شویم، درکش می‌کنیم و موقعیتی که گرفتارش شده برایمان حقیقی است. حتی وقتی رو به دوربین حرف‌های مانیفست‌گونه‎ای را هم که مطرح می‌کند برایمان آزاردهنده نمی‌شود. طوبی برای من ترسیمی از یک زن ایرانی است که برای معیشت و سعادت خودش و خانواده‌اش تلاش می‌کند. درباره خانواده کارهای درخشانی در سینما داریم. وقتی درباره خانواده صحبت می‌کنیم انگار رأس هرم مادر است و بنابراین هر کدام از فیلم‌هایی که در آنها مادرانگی زیبا، دلچسب و باورپذیر وجود دارد، می‌تواند جزو بهترین فیلم‌های سینمای خانوادگی قرار بگیرد. نمی‌شود از خانواده گفت و از «مادر» استاد علی حاتمی، «مهمان مامان» داریوش مهرجویی و «یه حبه قند» رضا میرکریمی یاد نکرد. در این آثار خانواده تبدیل به کاراکتر می‌شود و هسته ماجرا و قصه روی موضوع خانواده، جمع شدن دور هم و شکل گرفتن خانواده پیش می‌رود. کافی است کمی تأمل کنیم تا به خاطر بیاوریم که سینماگران ایرانی از این دو موضوع مهم غافل نبوده‌اند. همین الان که شاید با حضور ذهن محدودی به سؤال شما پاسخ می‌دهم حقیقتاً این قضاوت را غیرمنصفانه می‌دانم که سینماگران ما درباره زنان و سینمای خانوادگی کم‌کاری کرده‌اند. از جمله مادران درخشان سینمای ایران که خیلی خیلی دوستش دارم، الفت «شیار 143» نرگس آبیار است که در شروع فیلم فرزند در قنداقش را به آغوش کشیده و در پایان فیلم مشتی از استخوان‌های فرزند شهید در کفن پیچیده‌شده‌اش را. آغاز و پایان فیلم چنان سیکل درستی دارد که نمی‎شود از مادران کنشگر و زنان هدفمند در سینما صحبت کرد و از الفت حرف نزد.»

جستجو
آرشیو تاریخی