هنر، آینه هنرمند (۴)
محسن نفر
آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده
درهنر جوششی، نفس هنرمند به سرچشمه، متصل میشود؛ جذبهای در نهادش رخ میدهد؛ منبع اتصال، در نفسش تجلی میکند؛ نفس مُهذب به حق و نفس آلوده، به طاغوت متصل میشود. در این اتصال، هرچه میخواهد، مناسب سطح و جایگاه نفسش، از منبع دریافت میکند. این فعالیت از جانب نفس هنرمند آغاز میشود. هر قدر تلاش کند، به سمت آنچه میخواهد، مناسب نفسش، میرود و هر قدر در ظرفیت و استعداد وجودش باشد، از منبع میگیرد؛ وجه فعال، نفس اوست. برای دریافت، میکوشد و بنابر سعیاش، درونش میجوشد. قاعده، کوشش و مجاهدت هنرمند، در توانمندی نفسش از حیث پاکی و آلودگی، برای دریافت هنر و جوشش او دردرونش است!
اگرچه درهر قاعدهای همیشه مستثنیات هست، ولی مستثنی، یعنی خلاف قاعده و خلاف، هیچگاه خود قاعده نمیشود!
اما در هنر پویشی، نفس مُهذب، شرط لازم است. هیچگاه در این نشئه، طاغوت، رسوخ نمیکند؛ نمیتواند که رسوخ کند. اگر فکر کنی که میکند، نشئه جوششی را با پویشی اشتباه کردهای. در نشئه پویش، فرشته در آید. هنرمند، معبر عبور فرشته میشود. دیو نفس را باید بیرون کنی تا فرشته، آن را بپوید. دیو چو بیرون رود فرشته درآید. در این صورت، اثر هنری، اثری فرشته خوی است. زیرا نفس، جولانگه فرشته شده. اگر نفس را چنانش کنی، فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد. این هنری است که اثر استاد ازل است.
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند/ آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
در این نشئه، آینه هنرمند، نفس خودش است. منتها دراین آینه، خدا را میبیند. اگرهنرمند بدون تهذیب، بنابر کبر وخودشیفتگی، خود را ببیند، خودش در اثرش شعلهور میشود. هر چه که در نهاد و شخصیتش است، در هنرش نمود میکند. خوشایندی و ناخوشایندیهای اثرش، همانهاست که در وجودش است. جذب و دفع اثرش، جذب و دفع وجود و شخصیتش است.
اگرهنرمند، تهذیب کند، تا حد دوام تهذیبش، به منبع فیض، متصل میشود، ولی اتصال دائم، منوط به تهذیب دائم است.
اتصال موقت، نشئه هنر جوششی است. با اتصال، هنر از درون هنرمند میجوشد. اگر نفسش آلوده باشد، اتصالش با منبع شر و ضلالت، دائمی است و القائات آن، از درونش میجوشد. در این روش هم، اتصال دائم است. اما هنر، جوششی از نفس آلوده به ضلالت است. چه بسیار آثارهنری، که حاوی ارزشها، امتیازات و مشتقات فنی و تکنیکی است اما برای سقوط و دوری از درستی و اخلاق! اما اگر هنرمند مردد میان صلاح و خلاف باشد، نفسش متمایل به ثواب و خطاست و چنین شخصی، آثاری متوسط، درهر دو جهت از درونش میجوشد! در صورت تمایل به صلاح، حق مطلب ادا نمیشود و در صورت تمایل به خلاف، به نهایت نمیرسد، زیرا هنر، عرصه اعجاز است، عرصه شگفتی است.
هنرمند، کسی است که برای اثر در مخاطب و محیط، معجزه میکند. گاهی اثر هنری، معجزهای است که دیگران از انجام آن عاجزند. اصلاً هنر، خود عرصه عجز است. عرصهای که غیر هنرمند از ورود در آن عاجز است. ولی معجزه آنگاه صورت میگیرد که هنرمندان هم از انجام شبیه آن عاجز باشند، مانند حماسه حکیم فردوسی و عشقنامه لسانالغیب.
هنرمند در هنر جوششی، نفس خود را آینه منبع میکند. برای چنین توفیقی، باید ریاضت و مشقت زیادی متحمل شود و با نردبان سلوک، منزل به منزل خود را به جایگاه برین، بالا برد. در غیر و ضد این صورت، خود را به مبدأ شرور، سقوط میدهد و آینه شرارت میشود، اما درهنر پویشی، مبدأ کمال، نفس هنرمند را آینه تجلی خود قرار میدهد و رأساً در آن میتابد.
بسان گاهی که پیامبری انتخاب میکند و بیاختیار او برای گزینش، او را برمیگزیند. هنر پویشی، هنری ناب و کمالی است که مأموریت است. وظیفهای بزرگ که بر دوش هنرمند قرارگرفته تا خلایق از آنچه خواست اوست و در هنرمند تابیده، آگاه شوند. تابش، اعلامی خصوصی است که به منزله و بسان هنر، برای عموم اعلان میشود. چه فرخنده حالی است، حال هنرمندی که نفسش، آینه جمال الهی میشود و پیام زیبایی و کمال جمیل و جمال مطلق را به استحضارعموم میرساند و آن را برایشان اعلان میکند!.
البته شیطان هم نفوس جنود خود را در دست میگیرد و شرارت خویش را در آنها القا میکند و آنها را آینه خود قرار میدهد. هنرمندان، آینههای خدا و شیطان هستند، البته بعضی از اشباه آنها نیزهستند که آینههای بیتصویرند! دراین وانفسا، چه مبارک و خجسته است آینه خدا بودن.