خطر خلاقیت
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
وارد کتابفروشی میشوید تا برای یکی از دوستان خود هدیهای بخرید. از آنجا که این دوست به شعر و شاعری علاقهمند است، به سراغ قفسه کتابهای شعر میروید. احتمالاً صدها عنوان کتاب خواهید دید. کدام کتاب و عنوان را انتخاب میکنید؟ اگر اطلاعات و شناخت به روزی داشته باشید، یکی از کتابهای موفق جدید را از قفسه برمیدارید و اگر اطلاعات کمتری داشته باشید، اجباراً به یکی از عنوانهای آشنا و مشهور و شناختهشده بسنده میکنید، که احتمالاً چند نسخه از آن در کتابخانه شخصی دوستتان پیدا میشود؛ دیوان حافظ، مثنوی معنوی و... یا کتابی از مهدی اخوان ثالث و نیما یوشیج. نمیدانم این دوست فرهیخته از دیدن این هدیهها چه حالی میشود؟! اما قطعاً از صمیم قلب شگفتزده و متأثر نخواهد شد. البته این به معنی نفی ارزش این کتابها نیست اما نمیتواند خواستههای روز این دوست را برآورده کند.
هنر «عکاسی» بیشباهت به این انتخاب نیست. اگر تعارف را کنار بگذاریم، اکثریت مردم در مقابل یک اثر هنری یا ادبی، تمایلی به تفکرات سخت و عمیق ندارند. بنابراین آثاری که سادهتر و بدون نیاز به این قبیل زحمات عرضه میشوند، از استقبال بیشتری برخوردارند. این سادگی، یا ناشی از اساس و ماهیت اثر است یا به خاطر تکرار مراودات گذشته. به عبارتی شاید «سلیقه» به همین معنا باشد. یعنی سلیقه را همان درک تکراری از زیبایی شناختی یا ارتباط تکراری مخاطب با اثر بدانیم. سلیقه یعنی لذت از چیزی که پیشتر هم مایه لذت بوده است.
عکسهایی هستند که بنا به مناسباتی مورد توجه قرار گرفتهاند یا مورد تأیید اهل فن و منتقدان بودهاند.
تکرار این الگوها میتواند -بدون هیچ خللی در سلیقه- نظر تعداد زیادی از مخاطبان را -دوباره- جلب کند، مگر اندکی که از این تجربه عبور کرده باشند. ذهن مخاطبی که آشنایی کمی با رویدادهای روز داشته باشد، به همان تأییدات پیشین ارجاع میشود و در نتیجه، اثر مطابق سلیقه و مورد قبول واقع میشود. اما در ذهن مخاطب حرفهای، مطالبهگر و آشنا به هنر، در مواجهه با تکرار، چنین فرایند پذیرندهای شکل نمیگیرد. تکرار و بازسازی عکسهای خوب گذشته یا توجه به موضوعات و مضامینی که قبلاً مورد آزمایش گرفتهاند، میتواند منجر به پذیرش تعداد زیادی از مخاطبها شود اما این پذیرش به معنی تأیید حرفهای اثر هنری نیست. آثار هنری زائیده خلاقیت و نگاههای تازهای هستند که از قضا، عموم مخاطبها توان یا حوصله درک آن را ندارند و ممکن است به سختی با سلیقه ایشان خوشایند باشد. این قبیل رفتارها را میتوان در بسیاری از داوریها و قضاوتها یا حتی پسندهای فضای مجازی و نمایشگاهها دید.
برداشتهای کلیشهای از آثار موفق میتواند با اقبال عمومی مواجه شود اما برخورد هنری و عکاسانه با عکس همیشه دشوار، دور از دست و پرخطر خواهد بود. این انتخابی است که سرانجام عکاسان هنری و تکنیسینهای عکاسی و البته آثار عوامپسند و آثار هنرمندانه را روشن میکند.