خرده روایت‌هایی از سختی‌های خانه‌داری

خانه‌داری هم شغل است

ترانه بنی‌ یعقوب
گزارش نویس

کتری را پر از آب کرده و زیر اجاق گاز را روشن می‌کند. توی قوری چای خشک می‌ریزد تا برای دم کردن آماده باشد. لکه‌های قهوه‌ای چای روی کابینت سفید جا مانده است. دستمال آشپزخانه را بر می‌دارد و پاک‌شان می‌کند. تا آب جوش بیاید و صبحانه بچه‌ها را آماده کند، فرصت هست تا ماشین لباسشویی و ظرفشویی را روشن کند. درست مثل یک روبات سریع و بدون اشتباه لباس‌های رنگی را از تیره‌ها جدا می‌کند. پودر را می‌ریزد و بعد دکمه روشن. ظرف‌ها را که از شب قبل آب زده توی ماشین می‌چیند، آخر ماشین ظرفشویی مثل دست ظرف‌ها را تمیز نمی‌کند برای همین شب قبلش دستی به آنها می‌کشد.همسرش معمولاً به این کارش می‌خندد، اما او از اینکه ظرف‌ها شفاف نباشد، بدش می‌آید. خلاصه به همین‌ها فکر می‌کند که ماشین ظرفشویی را هم روشن می‌کند. کتری زوزه می‌کشد، چای را دم می‌کند. حالا لکه‌هایی جدید روی کابینت کشف می‌کند، همسرش صبح زود برای خودش غذا ریخته تا برای ناهار سرکارش ببرد، اما نیمی از غذا روی کابینت جا مانده. تند و تند چربی‌ها را دستمال می‌کشد و خودش را سرزنش می‌کند. چون یک بار یادش رفته برایش غذا بکشد حالا کارش چند برابر شده است. همین جور که کابینت‌ها را دستمال می‌کشد با خودش فکر می‌کند راستی چند بار در روز کابینت‌های سفید رنگ را دستمال می‌کشد، عددش از دستش در رفته. اصلاً کاش کابینت‌هایش رنگ تیره‌ای داشت. به همه این چیزها فکر می‌کند و صبحانه بچه‌هایش را روی میز می‌چیند. یک چای برای خودش می‌ریزد تا چای سرد شود، وقت دارد بچه‌ها را بیدار کرده و اتاق‌شان را مرتب کند. مرتب کردن اتاق‌ها را به سرعت برق و باد انجام می‌دهد. روتختی‌ها را صاف می‌کند و بالش‌های اضافی را توی کمد دیواری می‌گذارد و لباس‌های کف اتاق را هم جمع می‌کند. دوباره به آشپزخانه برمی‌گردد و نگاهی به چایش می‌اندازد، هنوز از رویش بخار بلند می‌شود. می‌تواند میزصبحانه را جمع کند و ظرف‌ها را بشوید، بعد از آن حتماً چای‌اش را می‌نوشد. تند تند ظرف‌ها را جمع می‌کند و میز آشپزخانه را دستمال می‌کشد. صدای دلینگ دلینگ ماشین ظرفشویی بلند شده. درش را باز می‌کند تا بخار روی ظرف‌ها خارج شود. همزمان ماشین لباسشویی هم آلارم پایان شست‌و‌شو می‌دهد. لباس‌ها را پهن می‌کند.
دوباره چشمش به چای‌اش می‌افتد، حالا دیگر از آن بخار دلچسب خبری نیست. دستی به لیوان می‌زند، یخ یخ. چای را توی ظرفشویی خالی می‌کند. دوباره زیر اجاق گاز را روشن می‌کند تا ظرف‌های شسته شده را توی کابینت بگذارد و بچه‌ها را راهی مدرسه‌شان کند. دیگر حتماً وقت می‌کند چای‌اش را بنوشد. در روز چند بار همین کار را می‌کند یعنی برای خودش چای می‌ریزد و یادش می‌رود آن را بنوشد. این بار یک گوشه آشپزخانه همان گوشه مورد علاقه‌اش که نورآفتاب مورب روی دستانش می‌تابد، می‌نشیند و منتظر می‌ماند تا چای‌اش سرد شود. در همان حال فکر می‌کند ناهار چه درست کند. توی یخچال هویج و کرفس هست و توی فریزرهم مرغ یخ زده، با همین‌ها یک کاری می‌کند،چون امروز وقت خرید ندارد. بلند می‌شود و سراغ یخچال می‌رود. تازه در یخچال را بسته که یادش می‌آید، گل‌ها را چند روزی است آب نداده. دوباره به لیوان چای‌اش نگاهی می‌اندازد، گل‌ها را که آب بدهد حتماً چای‌اش را می‌نوشد...
این تازه شروع روز یک زن خانه‌دار است. زنی که تا شب کلی کار تکراری دارد که اگر بخواهم برایتان در همین گزارش شرح‌اش را بیاورم حتماً سرگیجه می‌گیرید و از خواندنش خسته می‌شوید، پس همین ساعات آغازین روزش را یک جا گوشه ذهنتان مرور کنید و اگر خانه‌دار نیستید، ببینید چقدر حوصله انجام همه این کارها را در یک روز دارید، فقط یک روز. خیلی‌ها خانه‌داری را کاری ساده و راحت می‌دانند اما به قول خانه‌دارها اتفاقاً خانه‌داری یکی از سخت‌ترین کارهایی است که می‌شود به آن فکر کرد؛ کاری پر از تکرار و مرارت که اتفاقاً دستمزدی هم ندارد. بارها درباره اینکه به زنان خانه‌دار حقوق بدهند، بحث‌هایی شده اما به نتیجه روشنی نرسیده است.
نسیم همین طور که دستکش آشپزخانه می‌پوشد، برایم حرف می‌زند:«می‌دانی آدم از این ناراحت می‌شود که می‌گویند تو که خانه‌داری راحتی. همیشه می‌توانی استراحت کنی. باورت نمی‌شود حتی یادم نمی‌آید آخرین بار چه زمانی استراحت کرده‌ام. آدم با این همه کار خانه مگر مجال استراحت هم دارد. از قدیم گفته‌اند کار خانه تمامی ندارد و واقعاً هم ندارد. ما پذیرفته‌ایم، خانه‌داریم، گلایه‌ای هم نداریم. تازه من کار کردن توی خانه را هم دوست دارم اما نمی‌دانم بعضی‌ها چه اصراری دارند که کار آدم را بی‌ارزش و کم اهمیت نشان بدهند، اتفاقاً خانه‌داری و درست خانه‌داری کردن جز کارهای سخت است.» ظرف‌ها را مرتب سر جایشان می‌گذارد و تند و تند کف‌های توی سینک را می‌شوید، بعد یک جوری با سیم به جان سینک ظرفشویی می‌افتد که دهانم باز می‌ماند. خنده‌اش می‌گیرد: «می‌دانی تا سینک را این جوری نشویم، راضی نمی‌شوم. اگر ما هم مثل بقیه آدم‌ها که بیمه و بازنشستگی دارند یا مستمری دارند، بودیم خیالمان راحت بود خیلی‌ها از این وعده‌ها دادند اما کسی پی‌اش را نگرفت به نظرم چون خیلی‌ها نمی‌دانند خانه‌داری چه کار سخت و پر مشقتی است.»
سحر هم سال‌هاست خانه‌داری کرده و می‌گوید، فشار خانه‌داری کمتر از کار بیرون نیست: «می‌دانید باید خانه‌داری زنان در شرایط سخت زندگی را هم در نظر بگیرید، بگذارید برایتان مثال بزنم. سال قبل یک بیماری سخت پوستی گرفتم و درد رهایم نمی‌کرد اما همه اهل خانه باز هم از من توقع داشتند به امور خانه برسم. کمک‌هایی می‌کردند اما واقعاً راهگشا نبود. یا زمانی که من و همسرم و بچه‌ها با هم بیمار می‌شویم از یک طرف باید مراقب خودم باشم و از طرف دیگر بقیه اعضای خانواده. این جور وقت‌ها کارم واقعاً چند برابر می‌شود. یعنی اگر در جایی بیرون از خانه کار می‌کردم یک اضافه کاری حسابی می‌گرفتم اما کسی برای خانه‌داری حقوق و مزایایی در نظر نمی‌گیرد. من شنیدم با پرداخت مبلغی می‌شود بیمه شد اما وقتی ما حقوق نداریم چطور می‌توانیم برای خودمان حق بیمه رد کنیم؟ یعنی شرایطی وجود ندارد که کسی به فکر بیمه خودش بیفتد.»
وقتی شما یک لیوان چای برای خودتان می‌ریزید و در همان حال که دارید از بخار دلچسب روی آن لذت می‌برید و چشمتان روی تصاویر موبایل‌تان می‌چرخد، کار خیلی از آنها شروع شده. زنانی که فراغت اندکی دارند و بر خلاف تصور همه ما کمتر می‌توانند حتی از نوشیدن یک لیوان چای هم لذت ببرند. کار آنها هم درست مثل شغل خیلی از ما سختی‌های خودش را دارد، دست‌کم کارشان را جدی بگیریم.

 

بــــرش

خیلی‌ها خانه‌داری را کاری ساده و راحت می‌دانند. اما به قول خانه‌دارها اتفاقاً خانه‌داری یکی از سخت‌ترین کارهایی است که می‌شود به آن فکر کرد؛ کاری پر از تکرار و مرارت که اتفاقاً دستمزدی هم ندارد. بارها درباره اینکه به زنان خانه‌دار حقوق بدهند، بحث‌هایی شده اما به نتیجه روشنی نرسیده است