دغدغه اجتماعی یک کارگردان در اکران هم ادامه می‌یابد

مهدی شاه‌محمدی
کارگردان مستند «خونه مامان شکوه»


هرکسی اگر به وجدانش رجوع کند به راحتی می‌تواند بفهمد که برای حل یک مشکل اجتماعی و دغدغه‌مندانه فیلم می‌سازد یا برای حضور در جشنواره‌های خارجی. مرز سختی است اما به راحتی می‌توان فیلمی ساخت که سیاه‌نمایی باشد. کما اینکه اگر در فیلم مستند اخیرم، یعنی «خونه مامان شکوه» 10-12 سکانس وحشتناکی را که از آن دختران در کمپ داشتم قرار می‌دادم، این فیلم از حالت خبررسانی درباره فاجعه هولناک اعتیادِ دخترانِ کم سن و سال به اعتیاد، برمی‌گشت و تبدیل به یک فیلم سیاه‌نما می‌شد. شاید هم چنین فیلمی را در جشنواره‌های خارجی حلوا حلوا می‌کردند، اما چه مشکلی را در داخل حل می‌کرد؟
فراموش نکنید در ایران تنها 5 درصد از بچه‌هایی که درگیر اعتیاد می‌شوند، موفق به ترک دائم مواد مخدر می‌شوند و 95 درصد مابقی دوباره به مصرف مواد مخدر روی می‌آورند. در کشورهای دیگر هم همین است. شاید در کشورهای پیشرفته این عدد به 7-8 درصد برسد و در کشورهای ضعیف‌تر به 3 درصد برسد. بنابراین تأکید می‌کنم که مرزی نمی‌توان قائل شد؛ مرز آن، وجدان فیلمساز و آن چیزی است که در لحظه تولید فیلم از دل و ذهن فیلمساز می‌گذرد.
خیلی‌ها اصرار می‌کردند که خونه مامان شکوه در پلتفرم‌ها نمایش داده شود، اما من اجازه ندادم. با اینکه از سوژه‌ها رضایت‌نامه هم داشتیم و می‌توانستیم فیلم را به اکران هنر و تجربه ببریم، اما گفتم جای این فیلم در دبیرستان‌های دخترانه است، نه در جامعه. کاراکترهای ما می‌خواهند زندگی کنند و با نمایش این فیلم تنها آینده او را نابود می‌کنید. مهدی بخشی‌مقدم نیز جلوی این ماجرا ایستادگی کرد و از شهرت و اعتباری که می‌توانست برایش به همراه داشته باشد، گذشت.
من فیلم‌های سینمایی داستانی را که به سوژه‌های اجتماعی می‌پردازند خیلی دوست ندارم، چرا که معتقدم مستندهایی با همین سوژه‌ها بسیار تأثیرگذارتر عمل می‌کنند. بارها دیده‌ام که ابتدای یک فیلم سینمایی می‌نویسند این فیلم براساس سوژه‌ای واقعی ساخته شده است؛ سؤال من از کارگردان آن این است که چرا سراغ ساخت مستندی از همین سوژه واقعی نرفتید و میلیاردی هزینه کردید؟
البته اگر پاسخ بدهند که فیلم سینمایی اکران عمومی می‌شود و فیلم مستند خیر، بهشان احترام می‌گذارم اما معتقدم سینمای داستانی جایی برای پرداخت به سوژه‌های اجتماعی نیست. دقت کنید مختصات سینمای داستانی گره خورده با تخیل است. آیا می‌توان در سوژه‌های حساس اجتماعی دست برد و تخیل کرد؟‌
البته به یک شرط می‌توان در سینمای داستانی سراغ سوژه‌های اجتماعی رفت و آن هم زمانی است که مواد خام درست و کاملی برای ساخت مستند وجود نداشته باشد. مثلاً از سوژه‌ای مثل سعید حنایی باید فیلم داستانی ساخته می‌شد و اصلاً نمی‌شد مستند ساخت، چرا که هم خود او دیگر در دسترس نیست و هم خانواده‌اش تمایلی به صحبت ندارند. بنابراین اگر کسی بخواهد از این سوژه مستند بسازد، باید یک روایت دست چندم ارائه بدهد که عملاً چنین مستندی را از تأثیرگذاری خارج می‌کند.
من فکر می‌کنم باید برای سینما یک رسالت دوگانه درنظر گرفت؛ یک بخش اثرگذاری اجتماعی و بخش دیگر سرگرمی است. بار مسئولیت اجتماعی به دوش سینمای مستند است و بار سرگرمی برعهده سینمای داستانی.

 

جستجو
آرشیو تاریخی