از عکس یادگاری با اسب تا هزاران موضوع دیگر
۱۰ پرسش از رئیس پلیس تهران
سعید زاهدیان
روزنامه نگار
روز دربی، روی اسکوربرد ورزشگاه آزادی جملهای با این مضمون حک شد: «مقدم فرمانده انتظامی تهران بزرگ را به ورزشگاه آزادی گرامی میداریم.» این جمله زمانی روی اسکوربرد به نمایش درآمد که تماشاگران بیهیچ ترس و ابایی، رکیکترین فحشهای ممکن به «زبان فارسی» را نثار دروازهبان تیمملی ایران میکردند.
چه خوب شد که رئیس پلیس پایتخت در آزادی نشسته بود تا از نزدیک شاهد جرائم ورزشگاه باشد و با چشم خود پرتاب سنگ و بطری را ببیند و با گوش خود ناسزاها و هنجارشکنیها را بشنود. چندماه قبل، سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی کشور در بدو شروع کار، به تمام خلافکاران و افراد شرور اولتیماتوم داد تا معلوم شود رویکرد پلیس به معضلات و مشکلات جامعه تغییر کرده؛ با این رویکرد، از رئیس پلیس تهران چند سؤال داریم:
آیا او هم فحشهای رکیکی که به علیرضا بیرانوند داده شد را شنید؟
آیا رئیس پلیس تهران هم مثل تمام حاضران در ورزشگاه، پرتاب سنگ و بطری را با چشم خود دید؟ بعد از تماشای این صحنهها، همه آنهایی که از این ناهنجاری خسته شدهاند، حتماً با خود گفتند که ایکاش من رئیس پلیس تهران بودم تا این جماعت نادان و بیشعور را ادب میکردم. آیا رئیس پلیس پایتخت برای لحظهای با خودش فکر نکرد که این چه بلبشویی است و پلیس و یگان ویژه، باید بهطور ویژه و خاص با خاطیان برخورد کنند؟ طرح پلیس برای جمع کردن این بساط چیست؟
رئیس پلیس تهران جرأت دارد یکی از اعضای خانوادهاش را در چنین جوی به استادیوم بفرستد؟
مسئول استقرار تماشاگران در طبقه دوم روی سکوهای در حال ترمیم که تکههای سنگ و بتن زیرپای تماشاگران قرار داشت، چه کسی است؟ وقتی پرتاب بطریها و اشیای خطرناک به زمین اوج گرفت، برای همه این پرسش ایجاد شد که تماشاگران هنگام ورود چطور بازرسی بدنی شدهاند که بطری و ترقه به ورزشگاه رسیده؟ چرا آنها باید جایی بنشینند که سنگ و بتنهای کوچک و بزرگ برای پرتاب از طبقه دوم به سمت زمین دمدستشان است؟
اگر رئیس پلیس در حال عبور از خیابان، گروهی را مشغول فحاشی، عربدهزدن و استفاده از فحش و ناسزا ببیند، چه واکنشی نشان میدهد؟ فحاشی در خیابان جرم است اما در استادیوم همه آزادند؟
رئیس پلیس بلبشوی مراسم اهدای جام را هم احتمالاً نظارهگر بود؛ چگونه پلیس به آن همه آدم متفرقه اجازه ورود به محوطه چمن را میدهد؟ مسئول برقراری نظم در ورزشگاه چه کسی است؟ مگر پلیس بخشی از درآمد یک مسابقه را برای برقراری نظم دریافت نمیکند؟
چرا برای برقراری نظم و انضباط در ورزشگاهها -چه آزادی و چه هر ورزشگاه دیگری- نباید پلیسهایی تربیت شوند که قوانین و اصول حرفهای برگزاری یک مسابقه را بدانند و با آئیننامه برگزاری بازیها آشنایی کامل داشته باشند؟ بگذریم از اتفاق بدی که میان خبرنگاران و پلیس بین دو نیمه رخ داد!
پلیس ورزشگاه باید صاحب ابزارها و امکاناتی شود که شاید داخل شهر به چنین ابزارهایی نیاز نباشد. از خیلیها پرسیدیم که فلسفه حضور پلیس با اسب پیرامون ورزشگاه چیست؟ حتی خود پلیسهایی که اطراف ورزشگاه حضور داشتند هم به درستی نمیدانستند چرا تعدادی از همکاران آنها بر اسب سوارند و قرار است چه اتفاقی را سوار بر اسب رقم بزنند! نتیجه این شد که یکساعت مانده به بازی، این حیوانات زبانبسته که ظل آفتاب روی آسفالت و زمین سخت اینسو و آنسو کشیده شدند، به دستاویزی برای عکس یادگاری هواداران تبدیل شوند!
یک ماشین بنز سیاهرنگ با پرچم اسپانیا که روی گلگیر جلو نصب شده، کنار ورودی VVIP پارک بود؛ حتماً مقاماتی از سفارت اسپانیا برای تماشای دربی در ورزشگاه آزادی بودند. هیچ مسألهای در ذهن رئیس محترم پلیس تهران شکل نگرفت که خارجیهایی -همین چندتایی که با ماشین پلاک دیپلماتیک- که به آزادی آمدهاند، درباره بلبشوی ورزشگاه و نقش پلیس با خود چگونه فکر میکنند؟
پرسش دهم را بقیه از رئیس پلیس بپرسند، اگرچه هزاران پرسش دیگر وجود دارد؛ از قدیم گفتهاند «سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند».