فیلسوفِ فرهنگ
دکتر علی پورمحمدی
استاد فلسفه غرب
دکتر رضا داوری اردکانی، استاد و فیلسوف معاصر، بهحق در تفکر معاصر ما یکی از وزنهها است. او فلسفه اسلامی را به خوبی میداند و به صورت سنتی و مدرسی آن را آموخته است. از کسانی که در شناخت داوری از فلسفه ایرانی نقش برجستهای داشتهاند میتوان به مرحوم احمد فردید اشاره کرد. از فردید، دو نکته در داوری برجسته شده است؛ «نقد مدرنیسم و تفکر غربی» و «اعتقاد به تفکر شرق» و داوری تبلور این دو آموزه محسوب میشود.
***
تفاوتی که دکتر رضا داوری اردکانی با دیگر منتقدان غرب دارد، این است که او غرب را بهخوبی و بهدرستی میشناسد. بسیاری از منتقدان تفکر مدرنیسم و تفکر پوزیتیویستی اساساً آشنایی عمیقی با آن ندارند، اما داوری از متفکرانی است که شناخت دقیق و جامعی از تفکر غربی دارد، فلسفه علم را میشناسد و آن را از منابع اصلیاش آموخته است و با رویکرد رادیکال و انتقادی تفکر غرب همداستان است که این رویکرد انتقادی در بردارنده دو مؤلفه اساسی است:
1 -وابستگی به تفکر هایدگری
2 -تفکر شرقی را راه نجات دانستن
از طرفی دکتر داوری شرق را هم به خوبی و استادانه میشناسد و در حوزه فلسفه اسلامی، کارهای جدی در مورد افکار فارابی به عنوان «معلم شرق» انجام داده است.
تدریس «فلسفه غرب» در ایران به همت دکتر داوری
به استاد داوری «فیلسوف فرهنگ» لقب دادهاند. دلیل این نامگذاری، گشودگی ای است که داوری در حوزه تفکر دارد؛ در او هیچگونه جمود و فروبستگی فکری راهی ندارد و از رهگذر همین گشودگی است که بعد از انقلاب با وجود نگاه منتقدانهاش به تفکر غرب، در قامت یکی از حامیان تعلیم و تدریس تفکر غرب در آکادمی و در دانشگاه تهران ظاهر شد. در واقع، به خاطر حمایت افرادی چون دکتر داوری بود که «فلسفه غرب» در ایران پس از انقلاب آموخته شد، کرسی تدریس پیدا کرد و از بین نرفت.
پیامدهای تفکر یک فیلسوف
دو نکته را باید همواره در مورد یک متفکر محل نظر داشت؛ یکی اینکه پیامد تفکر او چه میشود و دوم اینکه خود تفکر او چیست. داوری به ما هو داوری یک انسان گشوده و یک فیلسوف است؛ سهم داوری در تاریخ تفکر ما بسیار است اما برای شناخت او باید به تاریخ توجه ویژه داشته باشیم چرا که تاریخ قاضی سختگیر و عادلی است.
احتمالاً بعضی از گوشهگیریها و انزواهای داوری به خاطر پیامدهای ناخواسته تفکرش باشد و شاید او رضایتی به این پیامدها نداشته باشد، ولی پیامد تفکر داوری این بود که «حکومت» را در «مدینه فاضله» تعریف کرد که البته این نگاه او متأثر از فارابی بود. او نگاهش به حکومت را برای ما به ایدئولوژی بدل کرد و ایدئولوژی هم مخاطرات خود را دارد.
داوری «ضد علم» نیست اما «منتقد علم» است
نقد دیگری که به اندیشه دکتر داوری میتوان وارد کرد، این است که او «منتقد علم» است و کتابهای متعددی درباره «علم غربی» نوشته اما در عینحال هیچ جانشینی برای آن تعریف نمیکند و چون جانشینی تعریف نمیکند، رویکردهای شبهعلمی در جامعه ما قد علم کردند.
این در حالی است که وقتی کسی در قامت فیلسوف، امری را نقد و بهنوعی ویران میکند باید برای آن جانشین تعریف کند، بویژه اینکه دکتر داوری هیچگاه ضد علم نبوده و آن را تقدیر هم میکند و علم را واقعیت کنونی جهان ما میداند که از آن گریزی نیست ولی در عین حال به آن نقد هم دارد. یکی از دلایل برجسته شدن و طرح «اسلامیشدن علومانسانی» تفکر انتقادی افرادی همچون داوری است، به خاطر همین ما امروز شاهد شبهعلمها به جای علم هستیم.