ژاله آموزگار
استاد زبانهای باستانی
میدانیم که انسان زمینی، حتی در داستانها هم جاودانه نیست و هر تولدی، مرگی به دنبال دارد اما «فره» یا مانای انسانهای تأثیرگذار، دست به دست جابه جا میشود ولی از میان نمیرود. پهلوان ایرانی جان میدهد، اما مانای پهلوانی او به پهلوانی دیگر منتقل میشود. فره، نیروی آسمانی است که در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است و یکی از ادراکات فرهنگ ایرانی است و انواع گوناگون دارد. از کیکاووس به بعد، شاهنامه بیشتر از آنکه خداینامه باشد، پهلوان نامه است. شاید یکی از باشکوهترین صحنههای این دوران، نبرد یازده رخ یا به روایتی دوازده رخ باشد. هر بار که این صحنه را مرور کردهام، در برابر قلم سحرآمیز فردوسی سر تعظیم فرود آوردهام، گویا فردوسی نقاش چیره دستی است که با ریزهکاریهای ماهرانه به صحنه جان بخشیده است. در این نبردهای تن به تن، پیروزی از آن پهلوانان ایرانی است ولی نه سهل و آسان و بیتکاپو. در این بخش فردوسی با استادی تمام به رشادتهای پهلوانان دشمن نیز میپردازد و آنها را نیز رزمندگانی ماهر و با رشادتهای تحسین برانگیز توصیف میکند. همین موضوع خود یکی از ویژگیهای برجسته شاهنامه است. | بخشی از صحبتهای ژاله آموزگار در آیین بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی