اگر عرصه جامعهشناسی ما افروغهای بیشتری داشت...
دکتر علی انتظاری
رئیس دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی
مرحوم دکتر عماد افروغ از شخصیتهای علمی تأثیرگذار و نقشآفرین در جامعهشناسی بود و میتوان از او تحت عنوان یک «منتقد متعهد» سخن گفت. او با اینکه نسبت به نظام اجتماعی و سیاسی متعهد بود و با هرگونه مرجعیت غرب و نگاههای سکولار در تعارض بود، ولی در عین حال منتقدی درون گفتمانی بود.
منتقد متعهد
آنچه در جامعه ما وجود دارد بیش از آنکه روشنفکری باشد، شبهروشنفکری است، چراکه جریانهای شبهروشنفکری ما «نقد قدرت» را تنها متوجه قدرت ملی میدانند و اساساً نقد قدرت فراملی را از دستور کار خود خارج کردهاند ولی دکتر افروغ از معدود متفکران در جغرافیای فکری ما بود که توأمان «قدرت ملی» و «قدرت فراملی» را مورد نقد قرار میداد و این هنری است که کمتر جامعهشناسی از آن بهرهمند است. متأسفانه برخی جامعهشناسان ما نگران هستند که اگر قدرت فراملی را نقد کنند در دسته هواداران نظام و انقلاب قرار گیرند! بنابراین مجبور میشوند نقد قدرت فراملی را عملاً از دستور کار خود خارج کنند. اما افروغ هیچگاه چنین نگرانی نداشت و آزادانه و مستقلانه به نقد قدرت میپرداخت؛ در عین حال در بسیاری از مباحث پیشرو بود، از جمله میتوان به نقد او در حوزه روششناسی اشاره کرد. زمانی او از «روشهای کیفی در تحقیق» سخن میگفت که هنوز این شیوه روششناختی در فضای فکری ما، مد نشده بود.
نقد درون گفتمانی
از دیگر حوزههایی که دکتر افروغ به آن اهتمام داشت «نقد درون گفتمانی» بود که وی آن را در دهه 90 طرح کرد و شاید اگر همان زمان این ایده او، مورد توجه قرار میگرفت دیگر ناآرامیهای سال 1401 را شاهد نمیشدیم.
اگر عرصه جامعهشناسی ما افروغهای بیشتری را در فضای گفتمانی خود جای میداد، امروز چهره جامعهشناسی از یک «موضع اپوزیسیون» به یک «موضع راهگشا» تحول پیدا کرده بود. به همین دلیل است که افرادی همچون دکتر افروغ هیچگاه از سوی گروههای جامعهشناسی موجود در کشورهمچون «انجمن جامعهشناسی» مورد استقبال قرار نگرفتند.
او همواره تلاش میکرد، مستقل از مدهای علمی و اقتضائات سیاسی که متأسفانه بر برخی گروههای علمی حاکم است، در مورد موضوعات مختلف اظهارنظر کند و به همین دلیل هم ممکن است خیلیها از این ویژگی او، تحت عنوان تذبذب یاد کنند؛ غافل از اینکه او نسبت به هیچ گفتمانی تعصب نداشت و به «نقد درون گفتمانی» باور داشت.
افروغ مانند هر متفکر و دانشمند دیگری در مباحث نظری، سلیقه خاص خود را داشت که چه بسا به مذاق بسیاری خوش نمیآمد. شاید اگر خود را با خیلیها هماهنگ میکرد و چنین استقلالی را برنمیگزید، اینگونه در غربت از دنیا نمیرفت. البته خیلی از شاگردان و هماندیشان ایشان، خط مشی او را دنبال خواهند کرد اما هنوز گوهر اندیشه ایشان برای بسیاری ناشناخته و غریب است.
منتقد فرمالیسم علمی
زندهیاد افروغ توصیههای علمی راهگشایی در خصوص «فرمالیسم علمی» و «بوروکراسی علمی» داشت. از این رو، اگر میخواهیم به نوعی وامدار مشی و منش او باشیم و بکوشیم تا دانشگاه را از این وضعیت صوری که این روزها به آن گرفتار آمده، برهانیم باید بیش از پیش به آرا و نقدهای او در حوزه «فرمالیسم علمی» توجه کنیم.
فوت دکتر افروغ، زمانه و هنگامهای را فراهم میکند تا با توسل به آن بتوان بعضی از هشدارهایی که او در مورد جامعه علمی، سیاسی، روش حکمرانی و... میداد را مورد بازاندیشی قراردهیم و عالمانهتر درباره این موضوعها بیندیشیم.
مدافع گفتمان علوماجتماعی به دور از تعصب سیاسی
زندهیاد عماد افروغ، مدافع گفتمان علوم اجتماعی بود و از هیچ اقدامی برای هژمونی این گفتمان دریغ نمیکرد. واقعاً اگر کسی میخواهد راه دکتر افروغ را دنبال کند، قاعدتاً میبایست به فکر «رونق گفتمان علوماجتماعی» باشد. نگاههای سکولار و اپوزیسیون، که منافع جامعه را در برنمیگیرد و بیشتر متوجه منافع سیاسی گروه سیاسی خاصی است، نمیتواند ظرفیت لازم را برای فهم نگاه دکتر افروغ داشته باشد.
از دکتر افروغ آثار و ترجمههای بسیار ارزشمندی برجای مانده که از آن جمله میتوان به کتاب «قدرت؛ نگرشی رادیکال» اشاره کرد که بسیار در حوزه جامعهشناسی سیاسی اثر تأثیرگذاری است. همچنین کتاب «فضا و جامعه» او کتاب ارزشمندی در حوزه جامعهشناسی شهری است و در این حیطه کتابی شایسته تقدیر است.
بــــرش
از دیگر حوزههایی که دکتر افروغ به آن اهتمام داشت «نقد درون گفتمانی» بود که وی آن را در دهه 90 طرح کرد و شاید اگر همان زمان این ایده او، مورد توجه قرار میگرفت دیگر ناآرامیهای سال 1401 را شاهد نمیشدیم.
اگر عرصه جامعهشناسی ما افروغهای بیشتری را در فضای گفتمانی خود جای میداد، امروز چهره جامعهشناسی از یک «موضع اپوزیسیون» به یک «موضع راهگشا» تحول پیدا کرده بود. به همین دلیل است که افرادی همچون دکتر افروغ هیچگاه از سوی گروههای جامعهشناسی موجود در کشورهمچون «انجمن جامعهشناسی» مورد استقبال قرار نگرفتند.
او همواره تلاش میکرد، مستقل از مدهای علمی و اقتضائات سیاسی که متأسفانه بر برخی گروههای علمی حاکم است، در مورد موضوعات مختلف اظهارنظر کند و به همین دلیل هم ممکن است خیلیها از این ویژگی او، تحت عنوان تذبذب یاد کنند؛ غافل از اینکه او نسبت به هیچ گفتمانی تعصب نداشت و به «نقد درون گفتمانی» باور داشت.