این یادگارهای قیمتی

پرستو علی‌عسگرنجاد
منتقد
 

نادر ابراهیمی خیلی خوش‌شانس بود که دهه نود را ندید! او سال ۱۳۸۷ از میان ما رفت، کمی پیش از آنکه سروکله فضای مجازی با این هیبت در زندگی‌مان پیدا شود و ناباورانه ببینیم در این سرزمین عجایب، می‌توان از هیچ، همه شد! نادر ادبیات ایران را به آتش بدون دود و رمان‌های فاخر بزرگسالش می‌شناسیم؛ حال‌ آنکه این موسفید نستوه، برای فرزندانمان هم میراث خوبی گذاشته: # یادگارهای_نادر_ابراهیمی.
این مجموعه، یکی از بهترین مجموعه‌های داستانی معناگرا و اصیل برای کودکان است. از آن کتاب‌هاست که چهار تا نودونه‌ساله‌ها مخاطبش هستند.(کمی طولانی‌ است و فراتر از حوصله نوپاها، وگرنه می‌گفتم از دو سال به بالا!) نویسنده، قلم باشکوهش را ظریف‌تر تراش داده تا برای کودکانمان، نرم‌تر و روان‌تر بنویسد. نثری سهل و ممتنع دارد، پر از نشانه‌گذاری‌های معنایی، از آنها که نظیرش را در کتاب محشر قیصر امین‌پور که #بی_بال_پریدن باشد، می‌بینیم، از همان جنس ادبیات استعاری که در شازده کوچولو هم پیدا می‌شود.
در کتاب # با_من_بخوان_تا_یاد_بگیری با قصه یک قناری طرفیم که همه هنر و مهارت او، زیبابودن است! قناری گمان می‌کند کار او همین است که زیبا باشد! حیرت می‌کند وقتی قدم‌به‌قدم با پرندگانی مواجه می‌شود که هرکدام رسالت و هدفی در زندگی‌شان دارند. داستان پیش می‌رود تا قناری، پس از گفت‌وگوهایی قابل تأمل، به گفت‌وگوی آغازینش با مرغ لانه‌باف برسد، آنجا که پرنده حکیم به او گفت: «پرنده‌ها همه زیبا هستند. پرنده زشت، پرنده‌ای‌ است که کار نمی‌کند، یعنی چیزی نمی‌سازد، کمکی به دیگران نمی‌کند، خدمتی نمی‌کند. همین‌طور می‌نشیند و با تنبلی و بی‌خیالی، کارکردن و زحمت‌کشیدن دیگران را تماشا می‌کند و خجالت هم نمی‌کشد!»
خوب شد نادر ابراهیمی ‌پر زد و رفت و نماند تا روزگاری را ببیند که برخی سلبریتی‌جماعتِ هیچ، همه شده‌اند و با جلوه‌گری و ابراز و فخرفروشی، از «فالووِرز عزیز»شان پول درمی‌آورند و هیچ هم خجالت نمی‌کشند!
در کمال تأسف، کتاب را کف خیابان انقلاب، در بساط کهنه پیرمردی پیدا کردم. نمی‌دانم انتشارات شهر قلم چاپش را تجدید کرده یا نه، اما امیدوارم پیدایش کنید و کودکانتان را با داستان‌های پیرمردی بزرگ کنید که به معنای زندگی رسیده بود.
 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و شصت و یک
 - شماره هشت هزار و صد و شصت و یک - ۲۶ فروردین ۱۴۰۲