صفحات
شماره هشت هزار و صد و پنجاه و چهار - ۱۵ فروردین ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و پنجاه و چهار - ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

چند نکته درباره مسأله حجاب

در میانه یک ماجرای پیچیده ایستاده‌ایم

محدثه پیرهادی
 فعال فرهنگی 


دیگر ماجرا از اینکه کار فرهنگی انجام بدهیم یا کار قانونی یا امربه معروف مردمی یا فلان و فلان گذشته است. در ماجرای حجاب همه ما داریم در یک زمین سوخته بازی می‌کنیم. در بازه ده سال قبل خود من یکی از کسانی بودم که هر جا دستم به هر مسئول مربوط و نامربوطی می‌رسید یک جمله را در مورد حجاب می‌گفتم و شرح و تفصیل می‌دادم؛ اینکه حجاب را نباید به یک موضوع سیاسی تبدیل کرد، اینکه بی‌حجابی و بدحجابی ریشه فرهنگی و اجتماعی و حتی اقتصادی دارد و حتی اگر دشمن خارج از مرز دارد تلاشش را می‌کند که حجاب را به امری سیاسی تبدیل کرده و بی‌حجابی و بدحجابی را یک کنش سیاسی جلوه بدهد ما نباید در این زمین بازی کنیم. همان پنج ون گشت ارشاد شد ماشین عمیق کردن شکاف‌های اجتماعی؛ شد تراکتور تبدیل شهروندهای معمولی به کنشگران سیاسی؛ شد مانور مخابره این پیام که دخترهایی که حجاب ندارند دختران این سرزمین نیستند، بچه‌های ما نیستند، مطلوب ما نیستند و واضح است که دشمن هم مدام بر این آتش دمید و با دروغ و دغل و هزار شعبده بازی شکاف را روز به روز عمیق‌تر کرد. آن پنج ماشین گشت ارشاد توی شهر می‌چرخیدند و همان موقع کف فضای مجازی توی اینستاگرام اتفاقات مهمی در حال وقوع بود.
اگر ۵ سال قبل دیدن یک زن فارسی‌زبان بدون روسری چیز عجیبی بود، بعد از چند سال صفحات اینستاگرام کم کم پر می‌شدند از عکس‌های خانوادگی بدون حجاب دخترانی رو به دوربین که آموزش مراقبت از پوست و آرایش می‌دادند، صفحات فروش لباس و جواهر و حتی روسری بی‌سر و صدا روسری را از سر مدل‌هایشان درآوردند و لباس‌هایشان را کم و کمتر کردند. زنان عکس‌های تولد و بارداری‌شان را با لباس‌های عجیب و غریب منتشر می‌کردند و سیل شوخی‌های رکیک و چالش‌های خارج از عرف از بلاگرهای خارج‌نشین به بلاگرهای ایرانی منتقل می‌شد. مرزها داشت جایی دیگر کمرنگ می‌شد و پنج تا ماشین گشت ارشاد توی خیابان‌ها، بذر کینه می‌کاشت.
نه. من یکی امروز در موضوع حجاب خلع سلاحم نه می‌توانم بگویم که همه چیز را رها کنیم تا راه خودش را برود و پیشنهادی دارم که فلان کار را انجام بدهیم اوضاع بهتر می‌شود اما یک چیز را خیلی خوب می‌دانم اینکه هر تصمیمی درباره حجاب باید ذیل حفظ وحدت ملی و جلوگیری از عمیق‌تر شدن شکاف‌های اجتماعی باشد. این یعنی مردم، حاکمیت دولت و هر نهاد تصمیم‌گیرنده دیگر باید اول تکلیفش را با یک چیز معلوم کند؛ این که حفظ وحدت ملی برایش مهم است یا نه.
اینکه می‌خواهد مردم را با مردم، حاکمیت را با مردم و دولت را با مردم مقابل قرار دهد یا می‌خواهد حس انس و هویت ملی و وحدت را تقویت کند؛ اینکه همچنان می‌خواهد بخشی از مردم را به خاطر سبک زندگی متفاوتشان از خود براند و بیگانه خطاب کند یا می‌خواهد باب گفت‌وگو و مباحثه و تحمل را باز بگذارد. اینکه در مواجهه با خطای فرزندانش عادلانه رفتار کند یا سمت یکی از بچه‌ها بایستد. هنوز هم ماجرای اکباتان روی اعصابم است. ما در میانه یک ماجرای پیچیده ایستاده‌ایم. وسط داستانی که فقط شخصیت‌های سیاه و سفید ندارد؛ فقط دو طرف ندارد؛ طیفی از شخصیت‌هایی با رنگ‌های گوناگون دارد. آنهایی که حجاب دارند و مؤمن‌اند، آنهایی که حجاب ندارند و مؤمن‌اند، آنهایی که حجاب دارند و حرام خورند، آنهایی که حجاب ندارند و حرام خورند، آنهایی که حجاب دارند و بی اخلاقند، آنهایی که حجاب ندارند و بی اخلاقند، آنهایی که حجاب دارند و جز مال حلال وارد زندگی‌شان نشده، آنهایی که حجاب ندارند و خمس و زکات‌شان ترک نمی‌شود، آنهایی که حجاب دارند و دل‌شان برای کشورشان می‌تپد آنهایی که حجاب ندارند و دلشان برای کشورشان می‌تپد و هزار هزار گونه دیگر.
بی‌حجابی فقط یکی از مظاهرعیان بی‌توجهی به امر دینی است، با همه تبعات و اثرات مهم اجتماعی مهمش، به ویژه برای خود خانم‌ها.اما امروز با این راه طولانی که در موضوع حجاب آمده‌ایم چنگ زدن به راه‌های غلط طی شده ، در زمینی که هر کدام از بازیکنانش زمین بخورند و زخمی شوند و از دور خارج شوند همه بازیکنان دیگر لطمه می‌بینند، باید دوباره و از منظری بالاتر به موضوع نگاه کنیم. این طیف‌های رنگی گوناگون، با سلیقه‌های گوناگون‌شان، فقط و فقط در کنار هم یک ایران قوی را می‌سازند. فقط و فقط وقتی با آرامش در کنار هم زندگی کنند می‌توانند یکدیگر را به صلاح و رستگاری و دیانت دعوت کنند. چگونه؟ من هنوز نمی‌دانم. ولی می‌دانم بالاترین اولویت ‌ها برای همه ما باید حفظ وحدت ملی‌مان باشد؛ برای انقلابی‌ها ، برای نهادهای تصمیم‌گیر، برای دولت و برای حاکمیت از همه بیشتر.
 

جستجو
آرشیو تاریخی