«سرهنگ ثریا » تقابل صدا و سنگ، تقابل فریاد و سکوت
میلاد عرفانپور
شاعر
هنر در باور ما موجودی زنده است که نبضش با امید میزند. در این فیلم، مادر بهعنوان سرچشمه امید محوریت دارد. مادری که در مواجهه با قطعیترین یأسها و بنبستها باز هم امید را فریاد میزند و نمیخواهد پایان امید و زندگی را بپذیرد. در فیلم جنگ با ناامیدی، جنگ با تباهی است و جدال بر سر بازیابی زندگی جریان دارد. سمت امید در فیلم چندان که به صراحت بیان میشود سمت کربلاست. سمت ناامیدی سبب کشتن و یا مسخ فطرت انسان است. در این اثر، درون اردوگاه اشرف تصویر نمیشود و بیرون آن که کمپ خانوادههای منتظر قرار دارد بستر اتفاقات است. این مطلب شاید دستمایه نقد باشد از آن جهت که فیلمساز بخش اصلی این روایت را از چشم مخاطب پنهان میکند. اما به تعبیر من اینکه هیچ تصویر و نمایی از جریان زندگی در اشرف نمایش داده نمیشود القاکننده این است که اردوگاه اشرف حیات ندارد و شهر مردگان است. از آن سو کمپ چشم انتظاران بهرغم غمبار بودن لحظاتش بویی از زندگی و نشاط و حرکت با خود دارد. یک اثر هنری در روایت تلخترین ماجراها هم میتواند روزنههای امید را نگاه دارد. نقشآفرینی و کنشگری یک مادر اولین و مهمترین نشانه یک فیلم امیدبخش است. فیلم از تصویر کودکان شروع میشود یعنی از تصویر امید، پس از اندک لحظاتی مادران این کودکان که قربانیان اشرفاند با دست خود فرزندان خود را واگذار میکنند و از دست میدهند. یعنی در واقع امید و زندگی را رها میکنند. هنر حقیقتگرا هنر جریان بخشیدن به زندگی و امید است. توجه به نشانهشناسی امید در سینما از جمله راهکارهای امیدبخش کردن سینما است که در ادبیات فارسی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
صحبتهای عرفانپور در ششمین شب از محفل سینمایی آرمان