آیا تحریم جشنوارهها امری تک ساحتی است؟
در بیان ریشههای روانی تحریم جشنوارهها
محمدحسن موحدی
روانشناس و کارشناس فرهنگی
تحــریـــم جشــــنوارههـــا یــا جایزههای هنری کار جدیدی نیســت. سالهای سال در کشـــــورهـــا و جشنــوارههای مختلف، به دلایلی متفاوت افراد دست به تحریم میزدند. بهعنوان مثال یکی از مشهورترین تحریمها، شاید نگرفتن جایزه اسکار توسط مارلون براندو در سال 1973 باشد. او که اعتقاد داشت با بومیان امریکا بدرفتاری شده است.
اما تحریم جشنواره در ایران یا عدم پذیرش جایزههای مختلف نیز کار نویی نیست؛ به طوری که در سالهای بعد از انقلاب، افراد گوناگون دست به چنین رفتارهایی زدهاند. به طور مثال در سال 98 و بعد از جریان سقوط هواپیمای اوکراینی، برخی افراد دست به تحریم بخشهای مختلف جشنواره فجر زدند و این رویکرد در بخش هنرهای تجسمی، بیش از پیش خود را نشان داد.
سوای قضاوت ارزشی درباره اینکه تحریم جشنواره کاری خوب یا بد است، افراد ممکن است با انگیزههای روانی و رفتاری متفاوتی دست به انجام یا عدم انجام چنین کاری بزنند.
گروهی احتمالاً بهدلیل باورها و ارزشهایشان در مخالفت با اهداف جشنواره آن را تحریم میکنند. این افراد معمولاً چهارچوب باوری مشخصی را دنبال میکنند و ظاهراً در مقاطع زمانی مختلفی وجود داشتهاند. ممکن است این نوع مخالفت از انگیزههای سیاسی، اجتماعی برخیزد و یا مخالفت با مسئولان برگزارکننده جشنوارهها باشد.
گروه دیگر با ترس از طرد شدن، بهدلیل آنکه قواعد گروه اول را اجرا نمیکنند، از شرکت در جشنواره سرباز میزنند. ترس از طرد شدن، همیشه کابوس بسیاری از مردمان است. چنین افرادی میدانند که در صورت شرکت در جشنواره، احتمالاً با فشارهای روانی دیگر همکاران خود یا مخالفین جشنواره روبهرو خواهند شد. این گروه، که به نظر میرسد تعداد افراد بالایی را شامل شود، جزیره تنهایی را جلوی چشمان خود تصور خواهند کرد؛ بعلاوه در چنین موقعیتهای ترسناکی، توانایی «نه» گفتن به شدت پایین خواهد آمد؛ یعنی اگر بخواهند جرأتمندانه عمل کنند، احتمالاً ناکامیهایی را تجربه خواهند نمود.
گروه بعدی گروهی هستند که برای جلب توجه بیشتر دست به چنین رفتارهایی میزنند. افرادی که کمتر دیده شدهاند و با این امر بیشتر به چشم خواهند آمد. در واقع آنها شبیه کسانی هستند که با خودکشی، فریاد توجهخواهی را سر میدهند. افرادی که با حس کمتر دیده شدن، یا کمتر توجه گرفتن، عصبانی هستند و با مخالفت خود با یک رویداد، میتوانند زمینههای بهتر دیده شدن را داشته باشند. اما دقیقاً این شبیه یک خودکشی است؛ زیرا که جشنوارهها جایی برای دیده شدن است و این افراد با حرکت در جهت متضاد، میخواهند بدین مقصود برسند.
اما یک گروه هم خودویرانگری را دنبال میکند. شاید از خود بپرسید خودویرانگری چه ارزشی برای این افراد دارد؟ جفری یانگ نظریهپرداز طرحواره درمانی بدین سؤال شما پاسخ میدهد. او در کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» ذیل تله نقص داشتن، مینویسد: «بسیاری از افرادی که بسرعت به موفقیت میرسند و سپس خودویرانگر میشوند، دچار تله نقص داشتن هستند. این مسأله اغلب در مورد چهرههای مشهور، بازیگران و بنیانگذاران شرکتها رخ میدهد. موفقیت، کاملاً در تضاد با احساسی است که آنها دارند؛ بنابراین در حفظ آن نیز ناتوانند.» به نظر میرسد این گروه در روبهرو شدن با نواقصشان- بهدلیل احساس شرمندگیای که تجربه خواهند کرد- سخت مقاومت میکنند. در نتیجه برای پنهان نگه داشتن نقص خود، دست به هرکاری میزنند. آنها یا دچار فقدان اعتماد به نفس میشوند و نمیتوانند خود را آنگونه که هستند نشان دهند، یا عادی هستند و یا آنقدر خوب به نظر میآیند که باورمان نمیشود دچار این طرحواره شده باشند و شاید این دلیل باعث شود که شبیه گروههای دیگر با خودویرانگری از اثر خود در جشنواره دفاع نکنند؛ یعنی احساس بیارزشی و عصبانیت از خود، باعث عدم حرکت آنها شود.
به هر دلیل و امکانی که وجود دارد، تحریم جشنوارهها کلید میخورد. ممکن است تحریمکنندگان جشنوارهها حتی جزو گروههای بالا نباشند و ریشههای روانی دیگری داشته باشد. اما مهم آن است که بدانیم تکساحتی نیست؛ یعنی نمیتوان همه افراد را در گروه اول قرار داد و مخالفت ارزشی را علت تحریم جشنوارهها دانست. تکساحتی نگاه کردن باعث محدود شدن ما در تحلیل اطلاعات میشود و از ریلگذاری و حل مسأله درست جلوگیری میکند. مشکلی که سالهاست با آن در ساختارهای مختلف حاکم دست و پنجه نرم میکنیم.