صفحات
شماره هشت هزار و یکصد و بیست و یک - ۱۶ بهمن ۱۴۰۱
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و یکصد و بیست و یک - ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴

به بهانه هفدهمین جشنواره شعر فجر

منظومه «مرتد»

رباب کلامی فرد
شاعر

 اگر جزو علاقه‌مندان شعر باشید، احتمالاً پیگیر اخبار جشنواره شعر فجر به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اتفاقات ادبی کشور هستید. حضور کتاب «مرتد» در لیست نامزدهای نهایی گروه شعر کلاسیک من را بر آن داشت یادداشت مختصری درباره این مجموعه بنویسم.
مهدی جهاندار نام آشنایی برای شاعران و شعردوستان است و شاید بیشتر شهرتش را مدیون شعری باشد که در دیدار رمضانی شاعران با رهبر معظم انقلاب در سال 96 با این مطلع خواند: «فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد»
کتاب مرتد دومین کتاب جهاندار است و پیش از این مجموعه «عشق سوزان است» را در سال 1396 منتشر کرده است.
آنچه در این مجموعه خودنمایی می‌کند منظومه فکری منسجم شاعر است. در روزگاری که اکثر مجموعه‌های شعر صرفاً کتابی هستند برای ارائه سروده‌های یک شاعر، جهاندار با هوشمندی، یک پازل در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. هر بخش از کتاب اعم از نامش، نام اشعارش، تصویر جلد و حتی تقدیم‌نامه آن بخشی از این پازل است و کشف ارتباط بین این اجزا برای مخاطب هوشمندانه بسیار لذتبخش است.
عنوان اشعار در کمال دقت انتخاب شده و همه نام‌ها صفتی برای انسان هستند و نمایشگر وجهی از شخصیت آدم نوعی. گویا شاعر هر بار با نگاه متفاوتی به ساحت انسان پرداخته و آن را به شعر کشیده و نام اشعارش را گذاشته است: گرفتار، رند، بی‌گناه، مست، فیلسوف و حتی هیچ! تنها غزلی که بر این منوال نامگذاری نشده غزلی به نام عشق است و چه بسا این انتخاب حکایتی داشته باشد. شاعر بر اساس همین سبک شخصی، نام کتابش را نیز صفت‌وار انتخاب کرده و «مرتد» گذاشته است. تقدیم‌نامه کتاب بر خلاف بیشتر کتاب‌هایی که دیده‌ایم شامل لیست وزینی از شاعران صاحبنام فارسی‌زبان است؛ از فردوسی، خیام و باباطاهر گرفته تا کلیم، حافظ و سعدی و در آخر لیست، کتاب را به پدر خود تقدیم کرده است.
پیش از غزل‌ها بخشی از آیه 54 سوره مبارکه مائده (بدون ترجمه) درج شده است: «... مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی‌الله بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أعِزَّة عَلَى الْکافِرِینَ یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ‌الله وَ لا یخافُونَ لَوْمَة لائِمٍ...»
«... هر کس از شما که از دین خود برگردد به خدا ضررى نمى‌زند، چون خداوند در آینده قومى را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مى‌کنند و از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌اى نمى‌هراسند...»
به نظر می‌رسد انتخاب این آیه و نوع نامگذاری اشعار و تقدیم‌نامه را بتوان در یک منظومه فکری گنجاند. با نگاه مختصر به تفاسیر این آیه و توضیحات رهبرمعظم انقلاب پیرامون این آیه این نکته کلی دستگیرم شد که ارتداد به طور مطلق به معنای برگشتن از دین نیست، می‌تواند اشاره به این باشد که فرد از راهی که می‌رفته برگشته است و اگر هم کسی مرتد شد، ضربه‌ای به دین خدا نخواهد زد، قومی می‌آیند که خدا را دوست دارند و بار خدا را به سرمنزل می‌رسانند. در نورالثقلین آمده پیامبر به سلمان اشاره کرده که هموطنان تو مصداق این آیه‌اند.
حال با توجه به همین معنا از مرتد، بار دیگر به فهرست و تقدیم نگاهی می‌اندازیم. انسان با ساحات مختلفش می‌تواند فیلسوف، عاشق، دردمند و زاهد باشد. می‌تواند قمارباز، بولهوس، طرار و رسوا باشد، حتی می‌تواند هیچ باشد ولی مسیر عشق در شعر بی‌رهرو نمی‌ماند؛ چنان که فردوسی، خیام، کلیم، مولوی، حافظ و سعدی همه رهرو این مسیر بوده‌اند و حتی اگر مرتد شده باشند بازهم عشق به سرانجام خواهد رسید. انسانِ نوعی در این مجموعه در نهایت با چه چیزی مواجه خواهد شد؟ شما را به نام غزل آخر کتاب ارجاع می‌دهم: ساقی! حقیقتاً باید به هوش آقای جهاندار آفرین گفت.
اگر از من بپرسید، می‌گویم طرح جلد نیز بخشی از این پازل و به نوعی ویترین اندیشه جهاندار است. در فضای تاریک ارتداد، هم ستاره‌ها خودنمایی می‌کنند و هم ماه. ماهی که اگرچه از اجتماع ستاره‌ها دور است و ترکیبی خاکستری از نور و تاریکی‌ است، اما همچنان روشنایی یکدستی از دلش در حال جوشیدن است. به هرحال آقای جهاندار معتقدند «عشق سوزان است» (نام کتاب اولشان) و این سوختن و درخشیدن شامل ماه مرتد هم می‌شود.
جهاندار زبان روان و طبع جسوری دارد و در چند غزل دل به دریا زده و پا جای پای مولوی و حافظ گذاشته است. گاه جنون قلم او را واداشته مولوی‌وار بنویسد: «بتازیم بتازیم که ما کهنه‌سواریم/ بخندیم و برقصیم، سر جنگ نداریم» و گاه چون حافظ رندانه می‌سراید: «ای محتسب از عشق بریدی نبریدی/ بی‌عشق به مقصود رسیدی نرسیدی»
عمده اشعار محتوای فلسفی و عرفانی دارند و به جنس اشعار معناگرا بسیار نزدیک هستند. هر غزل گرد مضمون و محتوای پرداخته‌شده‌ای ساخته شده و در پی انتقال حرفی‌ است و ای کاش قوت قلم شاعر در تمام غزلیاتش نمود داشت و این مجموعه را تبدیل به کتاب درخشان‌تری می‌کرد. از شاعری که می‌تواند چنین لطیف بگوید: «ما در این دشت به امید تو انگور شدیم/ ساقیا دست نگه دار و بمان، تا برسم» انتظار نمی‌رود در بیت دیگر همان غزل، اشکال نحوی داشته باشد: «ای تو خورشیدترین  نقطه حیرانی من/ آنقدر خیره شوم تا به تماشا برسم»از نقاط ضعف کتاب می‌توان به ضعف تألیف‌های گهگاه و ابیات سستی اشاره کرد که در آنها شاعر برای پر کردن وزن، دست به دامن تکرارهای بی‌هدف شده‌ است: «گنجشک مفت و سنگ مفت و مشکلی نیست/ دل‌ها ولی تُردند، اشکالش همینجاست/ باید بسازم خنجری نیشش ز فولاد/ این آخرین، این آخرین موضوع انشاست» یا «ما هنوز اندر خم این کوچه‌ها جا مانده‌ایم/ عشق طوفان بود از صحرا و صحراها گذشت»
کتاب با غزلی به نام «ساقی» تمام می‌شود که در آن با اشاره به چهل سالی که از انقلاب گذشته، در لفافه عرض ارادتی به ساحت امام زمان(عج) کرده است و با این دغدغه کتاب را به پایان می‌برد: «حر می‌شوم و مست به سوی تو می‌آیم/ بگذارد اگر گندم ری ساقی مجلس» این کتاب به همت انتشارات شهرستان ادب، در قطع رقعی و در شمارگان 1000 نسخه عرضه و روانه بازار شده است.

 

جستجو
آرشیو تاریخی