هادی مقدم‌دوست از تجربه کارگردانی «عطرآلود» به «ایران» گفته است

دوست دارم بوها را ذخیره کنم

ترس جای داستان ساختن و حرف زدن دارد

 نیلوفر ساسانی
روزنامه‌نگار

هادی مقدم‌دوست هفت سال پس از کارگردانی یک اپیزود از «هیهات» با «عطرآلود» به جشنواره فیلم فجر آمده است؛ کارگردانی که پیش از این با «سر به مهر» حضور در این رویداد را تجربه کرده بود. «عطرآلود» به قلم حسین حسنی در ادامه سینمای اخلاقی مقدم‌دوست ملودرامی عاشقانه با ترکیبی از رنج، ترس و وجدان است. مصطفی زمانی، هدی زین‌العابدین، کوروش تهامی، همایون ارشادی، حسام محمودی، سودابه بیضایی و شهروز ابراهیمی در این اثر ایفای نقش کرده‌اند. آنچه می‌خوانید صحبت‌های مقدم‌دوست درباره تجربه کارگردانی «عطرآلود» در گفت‌وگو با «ایران» است.
 
از شاخصه‌های کار هادی مقدم‌دوست چه در مقام نویسنده و چه کارگردان، توجه به دنیای درونی آدم‌ها و همگام شدن با شخصیت‌ها برای یک رشد درونی است. پرداخت به مضامین مربوطه ریتم آرام و سکون در روایت را می‌طلبد، اما بر خلاف «سر به مهر» و همین طور «سرباز»، داستان «عطرآلود» در قالب پرافت و خیزتری روایت می‌شود. دلیل این تغییر ریتم، ضروریات قصه است یا بنا بر بازخوردی که از آثار قبلی داشتید و احتمالاً جذب مخاطب، ریتم فیلم تازه‌تان شتاب بیشتری گرفته است.
تجربه کنکاش در درون آدم‌ها فقط منحصر به قصه‌های خلوت نیست، البته در ظاهر امر این‌طور به نظر می‌رسد که قصه‌های شخصیت‌محور و درون‌کاو باید سراغ یک پرتره بروند و کار تک‌نگاری و مطالعه درونی را روی آن آغاز کنند، اما آنچه خلوتی یا شلوغ‌تری یا تند و آرام بودن قصه را تشکیل می‌دهد، شخصیت‌محوری یا ماجرا‌محوری نیست، چه بسا انسان‌هایی بوده‌اند که در واقعیت در دل رویدادهای شلوغ و پرجمعیت و میان تنش‌ها و کنش‌های متنوع رشد و تغییر کرده‌اند. در اصل شخصیت و مسأله‌ای که شخصیت با آن سر و کار دارد، شلوغی و تند یا خلوتی و آرامی را تعیین می‌کند، از قضا شناسایی درون آدم‌های برون‌گرا و مشغول به شلوغی کار بسیار دشواری‌ است، اما از حیث جذابیت این تصور به گمانم تصور کاملی نیست که جذابیت را فقط می‌توان در ریتم تند جست‌و‌جو کرد؛ داستان چه خلوت و شلوغ و چه دارای ضرباهنگ بالا و چه دارای ضرباهنگی پایین‌تر یا حتی آهسته، می‌تواند جذاب باشد؛ موقعیت، عناصر و روند داستان عمده‌ترین کشتگاه جذابیت است.
عموماً به‌عنوان نویسنده سراغ قصه‌های شلوغ و پرشخصیت می‌روید اما در کسوت کارگردان به نظر می‌رسد به قصه‌های کم‌شخصیت و گاهی کم‌حرف علاقه‌مند باشید. احتمالاً این انتخاب‌ها از تمرکز بر جزئیات و همراه شدن با دنیای درونی آدم‌ها می‌آید یا دلیل دیگری دارد؟
 برآیند کارهایی که داشته‌ام نزدیک به چیزی است که شما فرموده‌اید، اما اینکه برای خودم دوست داشته باشم فقط کار خلوت با شخصیت‌های کم‌حرف بنویسم یک علاقه یا یک انتخاب نیست؛ موضوعاتی که هر دفعه برای کار انتخاب می‌شود به فراخور اهدافی که از نوشتن آن دارید، بیشتر تعیین‌کننده است تا علاقه.
از ویژگی‌های کاری شما نشان دادن پستوهایی است که به ذهن آدمی نمی‌رسد. انتخاب عطر که همچون موسیقی نهایت روح را لمس می‌کند در همین راستا بود؟
فیلمنامه حسن حسینی از جهات گوناگون خیلی نزدیک بود به چیزی که علاقه داشتم بسازم. در نظراتی هم که می‌دادم طبعاً چیزی را مطرح می‌کردم که از همین مجموعه علاقه‌مندی‌ها باشد. یکی از این تمایلات همین نکته بود که سعی کنیم از موضوعات تازه استفاده نماییم یا اینکه با موضوعات آشنا برخورد تازه کنیم. کلیشه قابل تحمل نیست، وقتی که حتی هیچ فایده‌ای هم ندارد حتی زبان‌آور هم هست. دست‌کم برای پرهیز از زبان کلیشه باید کوشش کرد تازه‌تر بود.
 چه اتفاق و نقطه پررنگی در زندگی شما به مقوله عطر و خاطره تلاقی پیدا کرده است؟
 راستش خاطره‌ای  یا نقطه پررنگی که در زندگی بنده با عطر  یا حتی بو، تلاقی کرده باشد ندارم، اما دوست دارم بوها را ذخیره کنم و شناسایی بوها به‌ صورت شخصی برایم جالب است.
«عطرآلود» را به نوعی می‌توان در ستایش زندگی و تولد دانست. یادآوری خاطرات علی و دلبستگی‌های کودکی‌اش این حس را تداعی می‌کند که با وجود مشکلاتی که علی آن را بیان می‌کند و مخاطب نمی‌بیندش، زندگی ارزش تجربه کردن دارد، اما در نهایت ممکن است فیلم به حمایت‌ از سیاست فرزندآوری متهم شود. نگران این قضاوت‌ها نبودید؟
ممنون که فیلم را در ستایش زندگی و تولد می‌دانید، اما واقعیت و تصمیم درست آن است کسی که فیلم را می‌سازد و حتی دیگر همکاران اثر، بخصوص نویسنده درباره اینکه فیلم اصطلاحاً چه می‌خواهد بگوید صحبت نکنند. فیلم یک داستان است و نباید با آن مثل خطابه رفتار کرد. راستش پرهیز دارم درباره اینکه مضمون این فیلم چه است و قرار است چه تأثیری بگذارد صحبت کنم، چراکه مخالف سیاق داستان‌گویی و فیلم داستانی ساختن است. داستان و فیلم باید خودش کار خودش را انجام دهد.
یکی از موضوعات مشترک چند اثر اخیر شما غلبه بر ترس‌ها است. ترس‌ علی از بودن بچه‌هایی است که پدر ندارند. او در صحبت‌هایش با عاطفه به ریشه‌های این ترس اشاره می‌کند. با وجود رابطه‌ای که بین علی و پدرش بخصوص در صحنه تعمیر و فروش ماشین می‌بینیم به نظر می‌رسد ریشه اصلی ترس او مشکلات اقتصادی باشد، اما این درست است که پدر بودن از نگاه او به همین جنبه خلاصه می‌شود؟
 ترس جدا از اینکه یکی از شایع‌ترین ابتلائات  یا احساسات آدمی ا‌ست یکی از پرتکرارترین رویکردهای داستانی، نمایشی و سینمایی است. ترس یا احساس خطر چه به شکل رقیق و ضعیف یا شدید باشد همیشه جالب است و جای داستان ساختن و حرف زدن درباره آن وجود دارد.
سرمنشأ یکی از چالش‌های قصه پایین آمدن قیمت طلا است که دور از واقعیت چند سال اخیر کشور است، در حالی که ارتباط این اتفاق به دردسرهای قابل باور و به روز مثل خرید سهام در بورس یا حتی فروش دلار و... منطقی‌تر به نظر می‌آمد. در این باره توضیح دهید.
بنده شخصاً از دور ماجراهای بازار دلار و طلا را پیگیری و مطالعه کرده‌ام و حرف‌های آدم‌ها را درباره آن شنیده‌ام. نویسنده هم از این بازار شناختی مبتنی بر مطالعه داشت. شاید این تصور وجود دارد که طلا که داره بالا می‌ره پس پایین اومدن واقعی نیست اما در بازار طلا در عین صعود و حرکت رو به بالایی که نرخ‌ها دارند، فرودهایی هم وجود دارند که به آن اصطلاحاً نزولی، کاهشی  یا ریزشی می‌گویند. ضمن اینکه در بعضی مقاطع این کاهش قیمت بسیار مشهود بوده؛ البته در طول زمان طولانی کاهش قیمت و پایین آمدن در دل بالا رفتن بوده است. آن بخش از قصه عطرآلود در یکی از همین افت قیمت‌ها رخ می‌دهد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و بیست و یک
 - شماره هشت هزار و یکصد و بیست و یک - ۱۶ بهمن ۱۴۰۱