درباره فیلم «عطرآلود» هادی مقدمدوست
پرسه در مه
امیر ابیلی
منتقد سینما
هادی مقدمدوست با آنکه در کنار حمید نعمتالله زوج مهم و معتبری در سینمای ایران بودند، اما از زمانی که تصمیم گرفت بخت خود را در کارگردانی هم تست کند و هویت مستقلی از نعمتالله برای خود بسازد چندان موفق نبود. «سر به مهر» با آنکه از ایده جالبی برخوردار بود که طبعاً از سابقه فیلمنامهنویسی او میآمد در اجرا چندان موفق از آب درنیامد. اپیزود او در «هیهات» هم گرچه گامی به جلو بود اما در نهایت نمیشد اطلاق کار «سینمایی» به آن کرد. «سرباز» هم که تبدیل به یک فاجعه شد. سریالی که به اندازه یک سینمایی هم قصه نداشت و انباشته از جزئیاتی بیدلیل بود.این اما مشخصه کار مقدمدوست بود. او شخصاً اعتقادی به درام به معنای کلاسیکش ندارد. مقدمدوست عاشق جزئیات است و خیلی از نشانهها و رفتارها و کاراکترها و دیالوگهای عجیب و غریب کارهای نعمتالله هم از مشاهدات مقدمدوست میآید. مقدمدوست اما دچار یک سوءتفاهم بزرگ بود؛ اینکه حتی اگر به سینمای خردهپیرنگ علاقهمند است، این جزئیات و نشانهها باید بتوانند یک کل واحد بسازند و تبدیل به جهان درونی یک کاراکتر شوند. اساساً سینمای خردهپیرنگ سینمای درونیات کاراکتر و سیر تغییر آن است و در آن نشانهها و جزئیات روزمره باید یا نشانهای از ذهنیات او باشند یا باعث تغییری در او شوند، اما آثار پیشین مقدمدوست مملو از ریزهکاریها و جزئیاتی است که هیچ نخ تسبیحی آنها را به هم پیوند نمیدهند. انگار که فیلمسازی بخواهد صرفاً میزان توجهاش به اتفاقات ریز و نکات کمتر مورد توجه و عادی زندگی روزمره را به رخ بکشد، بدون آنکه بتواند همین نکات و ریزهکاریها را «برای مخاطب مهم کند.»
«عطرآلود» اما بالغانهترین فیلم مقدمدوست است. شاید اولین فیلم جدی او. جالب است که در اینجا برای اولینبار خودش نویسنده نیست اما محصول نهایی کاملاً رنگ و بوی او را دارد اما در مسیر درست. اینجا هم با جزئیات و نشانههای تصویری و داستانی بسیاری روبهروییم اما همه اینها جهانی یکپارچه میسازند و ما را با درونیات قهرمان فیلم؛ «علی» (مصطفی زمانی) همراه میکنند. گونهای از سینما که پیش از این نمونههای بسیار خوبی مانند «پرسه در مه» (بهرام توکلی) را هم در آن دیدهایم. از قضا در آنجا هم با هنرمندی(آهنگسازی) طرف بودیم که میخواست شاهکاری خلق کند اما نمیتوانست و همواره با خود در کلنجار بود.
نمیدانم خود مقدمدوست چقدر در طراحی داستان نقش داشته اما «عطرآلود» کاملاً یک فیلم «مقدمدوستی»ست و مشخص است جزئیات متن از جهان خود او میآیند. از شغل عجیب عطرسازی کاراکتر اصلی و «تلاش برای باقی گذاشتن عطر خود در جهان» با پیوندش با فرزند، تا گرفتن عطر از خاطرات شیرین گذشته و کتاب بوهای عجیب مثل بوی چمن تازه کوتاه شده در خنکی صبح. اینها نکاتی است که در همکاریهای او و نعمتالله هم به وفور دیده میشد. حالا اما حضور یک نویسنده دیگر کنار مقدمدوست برای ایجاد ساختمان روایی درستتر و پایبندی بیشتر به اصول روایت، حتی تأثیر مثبتی در کارگردانی مقدمدوست هم گذاشته. شاید بتوان گفت «عطرآلود» اولین ساخته مقدمدوست است که در آن «کارگردانی» به معنای واقعیش اتفاق افتاده. فضا میسازد، به کاراکتر به اندازه نزدیک میشود و حتی از فرایند ساخت عطر استفاده بصری درستی میکند و آن را برای مخاطب طوری به تصویر میکشد که تبدیل به یک مفهوم گنگ و پیچیده نشود. از اینجا به بعد میشود سینمای مقدمدوست را هم کنجکاوانهتر پیگیری کرد.