نگذاریم تئاتر به هنری برای خواص تبدیل شود
رضا آشفته
منتقد تئاتر
نزدیک به دو دهه است که شعار تئاتر برای همه در پس زمینه برگزاری جشنواره تئاتر فجر مطرح شده، اهمیت یافته و تا حدودی نیز برای تحقق چنین شعاری، حرکتها و جریانهایی در برخی از شهرستانها اتفاق افتاده است. هرچند همچنان نیازمند تفکر و برنامهریزی جدیتری برای عملی ساختن این شعار هستیم.
باید به این بیندیشیم که چرا شعار تئاتر برای همه در کشورمان مطرح شده؟! شاید به این دلیل که هنوز بین فرهنگ و اقتصاد هماهنگیهای لازم و ضروری ایجاد نشده و به تبع آن مردم توان لازم را برای پرداخت هزینههای فرهنگی ندارند. از سوی دیگر بحث ضرورت استفاده از محصولات فرهنگی نیز ضروری است، چنانچه هنوز در بسیاری از خانوادهها اهمیت خرید کتاب، مجله و بهرهمندی از کارهای تئاتری، کنسرتها و خرید آلبوم موسیقی و مانند اینها درک نشده چرا که برای نهادینه کردن فرهنگ استفاده از آنها باید بکوشیم. جایگاه فرهنگ، نشانه میزان ترقی و پیشرفت روحی و روانی یک جامعه است و اگر برای آن هزینه نشود با تبعاتی از جمله بیفرهنگی و شیوع برخی ناهنجاریها همراه میشویم که این خود ضرر و زیانی بیش از صرف هزینههای مورد نظرمان را در عرصههای مختلف فرهنگی دربر خواهد گرفت. فرهنگ به سالمسازی و تعالی جامعه کمک میکند، درست برخلاف بیفرهنگی سبب شیوع بزهکاری و ناهنجاری خواهد شد.
در این بین تئاتر یکی از ابزارهای فرهنگی مؤثر به شمار میآید، هرچند که یک هنر گروهی و بسیار هزینهبر است چرا که استقرار گروهها واز طرفی ساخت و ساز سالنها هزینههای زیادی را در پی دارد. به همین دلیل اگر یارانههای دولتی در میان نباشد آن وقت است که قیمت بلیتها سر به فلک خواهد کشید و همین به عاملی برای گریز تئاتر از سبد فرهنگی خانوادهها تبدیل خواهد شد. در آغاز دهه هشتاد به دنبال رشد تئاتر در کشورمان، برنامههایی برای همگانی شدن تئاتر تدوین و اجرا شد و بتدریج در نیمه دوم دهه هشتاد با افزایش قیمت نفت، دولت هم با آسودگی بیشتری به جهت اقتصادی بهدنبال ایجاد برنامههای مختلف از جمله خصوصیسازی تئاتر برآمد. اما از سال ۹۱ با افزایش تدریجی اثرات تحریمها، وضعیت اقتصادی نیز رو به افول رفت و پیامد آن در برهم ریختن معادلات اقتصادی و فرهنگی هم دیده شد؛ آنچنان که استقبال مردم از تماشای تئاتر کمتر شد.
به همین دلیل در شرایط فعلی تئاتر در اولویت مخارج روزانه و ماهانه مردم طبقه پایین و حتی متوسط هم نیست و همین نشانه بارزی برای کم توجهی به هنر تئاتر است. از سوی دیگر دولت نیز بنا بر شرایط اقتصادی توان چندانی برای حمایت از تئاتر ندارد و در این اوضاع شعار تئاتر برای همه بلاتکلیف است. با این حال بنا بر ضرورتها باید تدبیری کاربردی برای تحقق آن درپیش گرفت تا تئاتر همچنان بهعنوان ابزاری مؤثر در اختیار برنامهریزیهای فرهنگی باقی بماند. وگرنه هر اتفاق ناگواری برای نامتعادل شدن جامعه و گرایش به پستیها و پلشتیها اتفاق خواهد افتاد مگر آنکه ضرورتهای فرهنگی به اولویتها تبدیل شود.
اگر تئاتر همگانی شود و چه بسا در بخشهای پایینتر جامعه به طور ارزانتر برای مردم عرضه شود، خود بتدریج تبدیل به یک عادت فرهنگی میشود و نتیجه آن فرهنگسازی برای پیشبرد اهداف کلان کشوری خواهد بود. جشنواره تئاتر فجر که ویترین این هنر درکشورمان به شمار میآید در این سالها بنا بر فراز و نشیبهای اقتصادی با اما و اگرهایی روبهرو شده که نیازمند همراهی بیشتر متولیان است.