در سوگ ابوالفضل خطیبی که بهتازگی چهره در نقاب خاک کشید
پژوهشگر خودساخته
علی بهرامیان
سرویراستار فرهنگستان زبان و ادب فارسی
تحقیق و پژوهش در موضوعات مربوط به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران، بویژه در سدههای نخست پس از اسلام، دشوار و طاقتفرسا و نیازمند صبر و شکیبایی بسیار است. گردآوری و تتبع در منابع و مآخذ آن ادوار و درک و فهم شماری از آنها، مستلزم اطلاع و آگاهی کافی از زبانهای گوناگون است و بالجمله، برای آنکه محقق در مجامع علمی جهانی، سخنی درخور توجه داشته باشد، میباید شرایط خاصی در خود گرد آورد و بر همه اینها باید افزود که شیوه طرح و بسط مطلب در هر دستاورد علمی، خود مرحلهای سخت و دشوار است.
پژوهش در ادب فارسی، به سبب مضامین گسترده این ادبیات و رواج و گسترش آن در سرزمینهایی دوردست از ایران کنونی، محقق این عرصه را از هر جهت به مراحل و منازل دشوار میافکند و گاه ممکن است پس از سالها و ماهها تحقیق و پژوهش، حصول نتیجه به قرائت کلمهای یا عبارتی یا بیتی در نسخهای کهن، بستگی داشته باشد و آوردن نظری نو در این زمینهها، مبتنیبر منابع، به هیچ روی آسان نیست.
رسیدن به مقامی درخور اعتنا در این عرصهها، در مجامع علمی و تحقیقی، فقط به نوع تحصیلات وابسته نیست و خصال شخصی، مانند عشق و دلبستگی به موضوع و مجاهدت در تحقیق و صبر و شکیبایی، آن هم در این روزگار شتابزده، در موفقیت و کامیابی تأثیر تمام دارد. باید اذعان کرد که از میان دلبستگان به تاریخ و فرهنگ ایران و ادب فارسی، شمار پژوهشگران در مقام عالی و از آن بالاتر، مرجع، بسیار اندک است، بویژه که در مجامع کنونی علمی و دانشگاهی، مجال برای پرورش استعدادهای درخشان در این زمینهها، چندان وسیع و گشاده نیست.
دوست عزیز و پژوهشگر عالیمقام، دکتر ابوالفضل خطیبی، که چند روز پیش روی در نقاب خاک کشید، از پژوهشگران برجسته یکی دو دهه اخیر در کار تحقیق در تاریخ و فرهنگ ایران و ادب فارسی بود و با کمال اطمینان میتوان گفت که او، با وجود درک محضر شماری از استادان بزرگ روزگار، بویژه مرحوم استاد دکتر عباس زریاب خویی و مرحوم استاد دکتر احمد تفضلی، فرزند خصال خویشتن بود. او کار تحقیق و پژوهش را بعد از تحصیلات در زمینه تاریخ در دانشگاه شیراز، در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی آغاز کرد. در آن مرکز، او در بخش پروندههای علمی، غالباً به تحقیق در مأخذ و منابع اصیل در باب تاریخ ایران و فرهنگ ایران، بویژه در دوره حکومتهای نیمهمستقل، بویژه سامانیان و غزنویان اشتغال داشت. در این مرحله، از راهنمایی اعضای آن بخش و حتی اشخاصی مبتدی، مانند نگارنده این سطور دریغ نمیورزید و گاه ساعتها وقت او، صرف راهنمایی و معرفی منابع و مأخذ میشد. بعدها هم که به بخش تاریخ آن مرکز پیوست و نگارش مقالات مربوط به آن ادوار را برعهده گرفت، پیوسته بر شایستگیهای خود افزود. آن دوره، بعدها در کار تحقیق و پژوهش پیرامون شاهنامه فردوسی، برای دکتر خطیبی واقعاً مفید و سودمند بود و یقین دارم که توغّل در متون آن ادوار، برای او شرایط بهتری برای فهم و درک زمینههای تاریخی و ادبی شاهنامه پدید آورد.
بعدها که به فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه فرهنگنویسی پیوست، در خدمت استاد گرانقدر دکتر علیاشرف صادقی، بر تجربههای پژوهشی خود افزود و مجموع همه این شرایط موجب شد که شاهنامهنویس بزرگ روزگار، دکتر جلال خالقی مطلق او را برای همکاری در تصحیح قسمتی از آن منظومه بیمانند شایسته تشخیص دهد.
زندهیاد خطیبی به فرهنگ و تاریخ ایران و ادب فارسی دلبستگی تمام داشت و ایراندوستی و میهندوستی او، از سیوچند سال مطالعه و پژوهش در طیف وسیعی از متون تاریخی و ادبی و یادگارهای ارجمند ایران سرچشمه میگرفت. چنانکه اعجاب و اظهار شگفتی او نسبت به شاهنامه فردوسی هم، سر در شناخت کلمهبهکلمه شاهنامه و ملاحظه و دقت در انواع نسخههای آن منظومه بلند و هزاران مأخذ و منبع دیگر داشت و نیک میدانست که فردوسی، در چه زمانهای و چگونه، این کاخ بلند را پی افکنده است.
آثار زندهیاد دکتر خطیبی، در مجموعه پژوهشهای معاصر در باب تاریخ ایران و ادب فارسی و بویژه شاهنامه فردوسی، فرازی فاخر و ارجمند است و پژوهشگران در این عرصهها میباید آن را به دیده دقت و ارج و فراگیری بنگرند.