جستارهایی پیرامون آیین نشر

نشر و مخاطب

حاتم ابتسام
پژوهشگر حوزه نشر

شاید خیال کنیم که مخاطب در تصمیم‌گیری‌های ناشر برای چاپ کتاب سهمی دارد و نظر اوست که تعیین می‌کند ناشر چه چیزی را چگونه عرضه کند. واقعیت این است که ناشر در «جزئیاتِ» محصولش دیدگاه و سلیقه مخاطب را دخیل می‌کند و در «کلیات» خودسرانه عمل می‌کند. این خودسری هم برمی‌گردد به‌ دلایلی که نشر به‌ خاطرش تأسیس شده و مخاطب در این بین مصرف‌کننده‌ای در نظر گرفته می‌شود که تشخیص داده‌ایم این متن برایش خوب است و حالا باید بکوشیم نظرش را جلب کنیم که این متن را بخواند و بد نیست حالا سلیقه‌اش را بپرسیم.
قبل از اینکه درباره‌ چیستی و حدود و ثغور کلیات و جزئیات کار نشر حرف بزنیم، بهتر است کمی درباره‌ نهاد علم که به‌نوعی اصلی‌ترین آبشخور نشر است، صحبت کنیم. در یادداشت ابتدایی گفتم اینطوری‌ها هم نیست که هرچه عالمان و اندیشه‌ورزان و نویسندگان مکتوب کنند، ناشرها هم چاپ و منتشر کنند! نشر برای خودش هویت، قراردادها و کارکردهایی دارد. این هویت و قراردادها را از مخاطب می‌گیرد؟ بله! ولی از شناخت اجتماعی تاریخی‌ای که از مخاطب به‌ دست آورده نه آمارگیری‌های دوره‌ای از مخاطب امروزی و سلیقه‌های نوسانی‌اش.
برای ناشر دیده‌شدن و فروش کتاب‌هایش مهم است و می‌کوشد آن بخشی از مکتوبات را به شکل محصول عرضه کند که مخاطب هم می‌پسندد. این پسند هم از بازخوردهای مخاطبانش یا یک جامعه آماری محدود درنمی‌آید که اگر نشری به این چیزها دلخوش باشد، شاید در کوتاه‌مدت برقی بزند و درخششی حاصل کند، اما خیلی زود قافیه را می‌بازد و حذف می‌شود. خروجی نشر و تصور از مخاطب، از برآیند آدم‌های اهل مطالعه در ادوار گذشته به دست آمده. ناشر دارد برای آدم‌های کتابخوانی کتاب درمی‌آورد که طی قرن‌ها خودشان را نشان داده‌اند و معلوم است چطور آدم‌هایی هستند و به چه کتاب‌هایی علاقه دارند و چطور کتاب‌هایی را بهتر می‌خوانند. نه نوجوان‌هایی که به هدایت یک آدم مشهور سراغ کتاب می‌روند یا سیاست‌زده‌هایی که یک عالم را به‌خاطر مخالفت با یک سیاستمدار تحریم می‌کنند. ناشر با هدف ارتقای فرهنگ عمومی به عموم مخاطبان کتابخوان فکر می‌کند و با نگاه به گذشته، آینده کتاب و کتابخوانی و کتابخوانان را هم در نظر می‌گیرد. این‌طوری هم خودش رشد می‌کند هم مقوله کتاب را رشد می‌دهد و هم مخاطب و محتوا را.
حالا برگردیم سر کلیات و جزئیات در نشر.
«کلیات» آن محتواها، رویکردها، علوم، دانش‌ها و فرم‌های ادبی، روایی و نگارشی‌ای است که ناشر تشخیص داده به درد مخاطب کتابخوان می‌‌خورد و فروش خوبی هم خواهد داشت. حالا شاید بگویید ناشرانی هستند که حتی کلیات کار و همان محتوا را بر اساس ذائقه مخاطب تولید می‌کنند که باید گفت این خلاف روندِ رسمی و منطقی نشر است و همان ناشر هم درواقع جیره‌خوار ناشران درست‌وحسابی است و نزد ایشان مخاطب و مصرف‌کننده حساب می‌شود. یعنی کتاب‌های آنها را به شکل نازل و دم‌دستی بازتولید و عرضه می‌کنند.
اما «جزئیات» کدام است؟ می‌دانیم بسیاری از مسائل زیبایی‌شناسانه و سلیقه‌ای در گذر زمان متغیر است و هرچه امروز زیبا تلقی می‌شود، ممکن است چند صباح دیگر از چشم بیفتد! خواه در حد رسم‌الخط‌های من‌درآوردی، خواه در حد طرح جلد و تایپوگرافی. ناشر بر اساس روندها و موج‌ها و مدها تغییراتی در روش تولید و عرضه کتاب ایجاد می‌کند و گاهی با دل مخاطب که مثلاً رنگ و فرم خاصی طلب می‌کند، راه می‌آید؛ اما اصالت خودش یعنی همان کلیات را دستکاری نمی‌کند و مثلاً یک کتاب تاریخی با قدمت چند قرن را شاید با طرح جلدها و صفحه‌آرایی متنوع، ولی با همان متن همیشگی منتشر می‌کند. اینگونه هم به نهاد علم وفادار مانده است و هم خدمتی پسندیده کرده به مخاطبی که فرهنگ عمومی حولش شکل گرفته است. همه هم راضی.
این بین شاید باز هم بر اساس اصولی، آن کتاب تاریخی را بازنویسی و حتی بازآفرینی کند؛ ولی تمام تلاش خودش را برای حفظ هسته‌ اصلی آن به‌ کار می‌بندد؛ همان هسته‌ای که نهاد علم رویش حساس است.
نهاد علم اینجا چه کاره است و نظرش چه اهمیتی دارد و اصلاً چطوری دستاوردهایش را عرضه کند؟ حالا که نشر هر چیزی را منتشر نمی‌کند و برای خودش کلیاتی دارد، چه باید کرد؟ این وظیفه نهاد علم است که نشر را مجاب کند که بیاید پای کار! وظیفه‌ای که اصلاً جدی گرفته نمی‌شود و نهایت فعالیت نهادهای علمی به تأسیس انتشارات‌ علمی محدود می‌شود. نشرهایی که بیشتر حکم چاپخانه دارند و بین مخاطبان هم جایی باز نمی‌کنند و اگر ضرورت‌های مراجعه‌های پژوهشی و آموزشی نبود، همان فروش محدود را هم نداشتند. اینجا نهاد علم دو انتخاب دارد. یا نشر را به‌نحوی مجاب کند که ناشرش باشد یا برود سراغ نوعی از علم و دانش که نشر حاضر باشد برایش هزینه کند. این نقطه حساس و طلایی، هدف و قله اثرگذاری ناشر است. اینکه فرهیختگان طوری کار کنند که به درد نشر بخورد. اینطوری ناشران هم علم را هدفمندتر کرده‌اند و هم مخاطبان را به سمتی می‌کشانند که علمی هم هست اما ملاحظات زیادی بر اساس نیازها و راه‌حل‌ها آن را احاطه کرده است. این جایگاه واقعی نشر و رابطه او با مخاطب و اهل علم است.