سرشار: تاکنون از نوشتن هیچ نقدی پشیمان نشدهام
محمدرضا سرشار نویسنده و داستاننویس در جمع داستاننویسان جوان جایزه جلال آلاحمد با اشاره به اینکه تاکنون از نوشتن هیچ کدام از نقدهایش پشیمان نیست گفت: تاکنون نشده نقدی را ولو دهها سال پیش- نوشته باشم و بعدها از نوشتن آن پشیمان شده باشم. علتش هم این است که تا موضوعی را به یقین نرسیده باشم، نمینویسم و منتشر نمیکنم.
نویسنده رمان «آنک آن یتیم نظرکرده» در مطلبی که در کانال شخصیاش منتشر کرده درباره حضور در این دوره آموزشی نوشته است: «قبل از شروع کلاس، با ابراز محبت بیشائبه و وسیع حاضران (بهویژه از سوی جوانترها؛ و البته عمدتاً در ارتباط با برنامه قصه ظهر جمعه رادیو) مواجه شدم، که مرا تحت تأثیر قرار داد. ادب و احترام و توجه به مدرس و درس، از همان ابتدای تدریس، بسیار خوب بود. تا آنجا که گویی آن جلسه نه یک کلاس یا سخنرانی، که مراسم نکوداشت و تجلیل از این ضعیف بود. در طول صحبت با عنایت کامل گوش فرامیدادند و گهگاه نیز سؤالهای سنجیده میکردند. در یک کلام، باید گفت: همه چیز خوب بود.
در آن میان - که شاید هم بهعنوان نمک جلسه لازم بود- فقط یک نفر بود که از ابتدا گویا موافق روالی که من در طرح مطلب در پیش گرفته بودم نبود. اما او هم با این توصیه بنده، که طرح سؤال خود را به پایان جلسه موکول کند، هر چند با تظاهر به دلخوری، ساکت ماند. اما بعد از پایان وقت کلاس، مرا به تبعیت از معیارهای جشنوارههای ادبی خارجی در زاویه دید -که توضیح نداد چه زاویه دیدی است- دعوت کرد. ابراز داشت که ایران نه در گذشته و نه حال، در داستان پیشینه و حرفی برای گفتن نداشته است و ندارد، و همه چیز ما در این زمینه، از غرب آمده است. باز بیذکر مصداق و نمونهای، افزود که غربیها طی دهههای اخیر، به هیچ رمانی که با زاویه دیدهای مرسوم دانای کل و اول شخص و مخلفات آنها نوشته شده بوده جایزه ندادهاند. گفت که نویسندگان ژاپنی در زمینه داستان خیلی پیشروند. تمام جشنوارههای ادبی ما و انتخابهایشان فرمایشی و به همین سبب بیارزش است و از فیلمهای یکی از کارگردانان ایرانی که ما او را به سیاهنمایی میشناسیم دفاع و تجلیل کرد. گفتم: خوب، یکی از آن جشنوارههای به قول شما فرمایشی داخلی، همین جشنواره جلال آلاحمد است که شما حالا مهمانش هستی! پس چرا آمدهای و در آن شرکت کردهای که بقیه، تقریباً یکپارچه، با لبخندی بر لب، کف زدند، و به این طریق، موافق نبودن خود را با این ادعای وی، ابراز کردند.
یک نفر نیز، بسیار نرم و مؤدبانه پرسید: شما چندی پیش راجع به یک خانم اهل قلم، نکاتی نوشته بودید. حالا مدتها از آن زمان گذشته و او نیز مرحوم شده. آیا هنوز هم نظرتان همان است؟ گفتم: متأسفانه یا خوشبختانه، تاکنون نشده نقدی را ولو دهها سال پیش- نوشته باشم و بعدها از نوشتن آن پشیمان شده باشم. علتش هم این است که تا موضوعی را به یقین نرسیده باشم، نمینویسم و منتشر نمیکنم.
پرسشهای انفرادی بعد از جلسه حاضران نیز زیاد بود. من هم آماده بودم بایستم و پاسخ بدهم. اما گردانندگان کلاسها، ظاهراً نگران دیر شدن وقت شام آنها و کلاس بعدی و منتظر بودن راننده برای من بودند. لذا انجام آن کار مقدور نشد. نهایتاً اینکه، هرچند در آن وقت کم، فرصت نشد همه مطالبی را که آماده کرده بودم عرضه کنم، یا ناهمسانی سطح دانش نظری و تجربی حاضران، سبب شده باشد که همگان بهرهای واحد از کلاس نبرده باشند، اما ازجمله معدود جاهایی بود که در سالهای اخیر، از رفتن به آن، پشیمان نشدم.