دیدگاه

بازدارندگی «ابزار» نیست؛ هدف است

دکتر مهدی خانعلی‌زاده
پژوهشگر روابط بین‌الملل

«توماس وودرو ویلسون»، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده امریکا خطابه بلندبالایی مطرح کرد که نهایتاً منجربه تشکیل جامعه ملل شد؛ سازمانی که یک ایده محوری داشت؛ برای تحقق صلح باید اساساً جنگ را از صحنه بین‌الملل حذف کرد.
تجربه سال‌های پس از پایان جنگ جهانی اول و سال‌های منتهی به جنگ جهانی دوم مشخص کرد که این ایده تا چه‌ اندازه غیرواقعی، مبتنی بر خیال و بدون درنظر گرفتن واقعیات نظام بین‌الملل است؛ چرا که ایده تحقق صلح از طریق حذف جنگ نهایتاً منجر به بزرگترین و خونین‌ترین جنگ تاریخ بشریت شد و نشان داد که اساساً در دنیای کنونی، تکیه بر نیات خوب و تلاش برای ایجاد همکاری‌های بین‌المللی به منظور شکل‌گیری یک صلح پایدار، نه تنها امکان تحقق ندارد، بلکه زمینه را برای تشدید شرایط ضدصلح نیز فراهم می‌کند.
در همین راستا، مفهومی تحت عنوان «بازدارندگی» جای خود را در ادبیات علمی امنیت بین‌الملل باز کرد. مفهومی که برخلاف ایده قبلی، به دنبال به رسمیت شناختن جنگ بود تا از این طریق بتواند صلح جهانی را تأمین و تضمین کند. ایده محوری مفهوم بازدارندگی را می‌توان این‌گونه توصیف کرد که یک واحد سیاسی باید به نحوی فعالیت‌های دفاعی و نظامی خود را تنظیم کند که تصویری از خدشه‌ناپذیری دفاعی آن به دشمنان و جنگ‌طلبان مخابره شود تا همین تصویر ترسناک مانع از شکل‌گیری هرگونه نیت به منظور ایجاد جنگ بین دو واحد متخاصم شود.
در واقع، روایتی که در سال‌های پس از پایان جنگ جهانی اول به دنبال خلع سلاح عمومی بود، حالا جای خود را به روایتی معکوس و توصیه به ایجاد زمینه نظامی برای تحقق صلح داده است.
نمونه بارز این مسأله را می‌توان در عملیاتی که تحت عنوان «وعده صادق» از سوی نیروهای مسلح کشورمان علیه سرزمین‌های اشغالی صورت گرفت، مشاهده کرد. یک عملیات نظامی آشکار که نه تنها زمینه را برای جلوگیری از گسترش تنش‌زایی صهیونیست‌ها در منطقه فراهم کرد، بلکه حتی برای چند شب، منجربه ایجاد یک آتش‌بس غیررسمی در جنگ غزه هم شد.
هراس اسرائیل از رویدادی که چند شب پیش رخ داد و افسانه شکست‌ناپذیری رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهان عرب را شکست، صرفاً به روابط میان ایران و اسرائیل محدود نمی‌شود. این اقدام به ظاهر جنگی، شرایط را در منطقه غرب آسیا به سمت استقرار صلح پیش برد و رضایت عمومی واحدهای سیاسی را در کنار افکار عمومی تأمین کرد.
«صلح مسلحی» که تهران در دکترین دفاعی خود تدوین و طراحی کرده، بیشتر از هر زمانی، منطقه پرآشوب غرب آسیا را به محلی برای تحقق صلح و امنیت بدل کرده است.
تجربه‌ تاریخی روابط سازشکارانه کشورهای منطقه با اسرائیل نشان می‌دهد که هر مسیری غیر از بالا بردن هزینه اقدامات جنگی از سوی رژیم صهیونیستی، نهایتاً منجربه افزایش تنش از سوی این رژیم و نهایتاً دامنه‌دار شدن آتش جنگ در منطقه خواهد شد.
اسرائیل که بارها پس از امضای قرارداد صلح با اعراب و حتی برخی گروه‌های فلسطینی، دست به اقدامات نظامی و آغاز جنگ علیه کشورهای مختلف در منطقه زده بود، حالا پس از انجام عملیات نظامی از سوی ایران علیه سرزمین‌های اشغالی و حتی بالا گرفتن واکنش‌های موشکی و راکتی مقاومت لبنان علیه صهیونیست‌ها در شمال فلسطین، نه‌تنها تلاشی برای گسترش جنگ نمی‌کند بلکه حتی به پشتوانه و پشتیبانی کشورهای غربی به دنبال پایان این فضای تنش‌آلود و اصطلاحاً واسطه‌گری اروپا و امریکا برای خاتمه دادن به این وضعیت ضدامنیتی برای خود است.
در چنین شرایطی، مطلبی که از سوی سعید حجاریان، یکی از فعالان مطرح طیف سیاسی اصلاحات در کشور در نقد وضعیت و راهبرد «صلح مسلح» ایران منتشر شده، نشان از نگرانی این جریان سیاسی و هدایتگران اندیشه‌ای آن از تقویت منافع ملی ایران دارد؛ چرا که تثبیت این گزاره در میان افکار عمومی ایرانیان که «میدان» تنها راه تأمین منافع ملی و کاهش تنش در حوزه سیاست خارجی است، تمام انباشته رسانه‌ای این جریان سیاسی در داخل کشور را که مبتنی بر «آرامش‌خواهی با نقد راهبردهای بنیادین سیاست خارجی ایران» است، بر باد خواهد داد.
فعال شدن برخی دیگر از چهره‌های جریان اصلاحات و اعضای تیم مذاکره‌کننده برجام در القای توصیه‌های مذاکراتی در شرایط کنونی که ایالات متحده در شوک عملیات ایران به سر می‌برد نیز در همین راستا قابل تحلیل است.
حالا بهتر می‌توان به برخی دیگر از جنبه‌های سخنان روز گذشته رهبر انقلاب در جمع کارگران اشاره کرد؛ جایی که ایشان با استناد به همین سخنان در روزهای گذشته، تأکید کردند: «بعضی توصیه می‌کنند –ان‌شاءالله از سر دلسوزی- که با امریکا کنار بیاییم. معلوم است که نظام اسلامی محال است تسلیم چنین زورگویی شود.»

 

جستجو
آرشیو تاریخی