در تکاپوی هویت‌سازی

مشکلات مضاعف دختران در مناطق کم‌برخوردار

هسته اصلی گروه جهادی «وارثین» را دختران تشکیل داده‌اند. آنها فعالیت جهادی خود را از سال ۹۳ از حاشیه شهر تهران آغاز کردند و اکنون در استان‌های مختلف همچون مازندران، مرکزی و سیستان و بلوچستان نمایندگی دارند. دراین مصاحبه کوتاه مشکلات زنان در مناطق کمتر برخوردار را از زبان محدثه جهانشاهی، کارشناسی ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی(ره) و مسئول کارگروه روان‌شناسی و تربیتی گروه جهادی وارثین می‌خوانیم. جهانشاهی به طور خاص از مسأله هویت‌یابی دختران در این مناطق می‌گوید:

 مشکلات زنان در مناطق محروم به چه صورت است؟
 پیش از صحبت در خصوص مشکلات خاص زنان باید سر برخی تعاریف به تفاهم برسیم. اول آنکه منطقه محروم به معنای یک منطقه بدبخت و بیچاره نیست بلکه یک منطقه کمتر برخوردار است. در بحث توسعه برخی شاخص‌ها همچون اقتصاد، فرهنگ، آموزش و بهداشت مطرح است که این مناطق در این شاخص‌ها کمتر برخوردار محسوب می‌شوند و بهتر است از این واژه نیز برای آنها استفاده کنیم. این برخورداری کمتر نیز به دلایل مختلفی است.
دومین مسأله این است که با توجه به همین توضیح نباید نگاه کسانی که در این حوزه کار می‌کنند این باشد که قرار است به عده‌ای بیچاره کمک یا لطف کنند بلکه باید نگاه این باشد که طبق قانون باید خدمات به صورت یکسان به همه مناطق رسیده شود و ما به عنوان حلقه‌های میانی «وظیفه» داریم که در راستای تحقق این قانون و شعار عدالت این کار را انجام دهیم.
سومین مسأله نیز این است که باید بدانیم که مشکلات چه هستند و چرا این مشکلات در این مناطق حائز اهمیت است؛ ما باید بدانیم که اصولاً آسیب در همه جا با فراوانی‌های متفاوت وجود دارد اما آنچه این مشکلات را در مناطق کمتر برخوردار حائز اهمیت می‌کند دو علت است:
اول: دسترسی افراد به منابع و مراجع قانونی در این جوامع برای برطرف کردن مسائلشان، نسبت به افراد در مناطق شهری یا روستاهای توسعه‌یافته‌تر کمتر است.
دوم: پیامدهای آسیب در جوامع کوچک‌تر نسبت به کلانشهرها پررنگ‌تر و برجسته‌تر است و علاوه بر این چون پیوندهای اجتماعی در این مناطق قوی‌تر است و جمعیت کمتر است، مشکلات افراد روی هم بیشتر اثر می‌گذارد.

 بله همین‌طور است. با این پیش‌فرض‌ها به طور خاص در خصوص خانم‌ها چه مشکلاتی وجود دارد؟
 مسأله اساسی زنان در این مناطق «هویت» است. با یک مثال این موضوع را شرح می‌دهم؛ شما دو فیلم «شبی که ماه کامل شد» و «شیار ۱۴۳» را تصور کنید. در هر دو فیلم ما شخصیت مادری را می‌بینیم که یک زن سنتی است اما در فیلم اول این مادر تنها نقشی که برای خود تعریف کرده پخت‌وپز و رسیدگی به امور خانه است و در قبال مسائل خانواده می‌گوید که کاری از دستش برنمی‌آید اما در فیلم دوم مادر از ابتدا روی تربیت فرزندش کار می‌کند و خود را مؤثر در مسیر فرزندانش می‌داند. آنها به صورت ناخودآگاه طبق فرهنگ خود و به دو گونه مختلف عمل می‌کنند. در مناطق کم‌برخوردار نیز هر دو گونه از این زنان را می‌بینیم.
اکنون نگاه‌های متعصبانه و قالبی جنسیتی بسیار تقلیل یافته اما همچنان نیز وجود دارد. با این شرایط، زنان اساساً نمی‌دانند که چه جایگاهی در خانواده دارند، نقش آنها در جامعه چیست، هدف آنان در زندگی به عنوان یک زن چیست و....
ما نمی‌خواهیم زن مورد نظر جریان فمینیستی را داشته باشیم بلکه می‌خواهیم به الگوی زن مسلمان ایرانی برسیم و لازمه آن این است که تعریف این زن را بدانند؛ بدانند که یک زن، نه یک خانه دارِ صرف است که وظیفه‌اش فقط پخت و پز باشد و نه کسی است که بتواند خانواده را کنار بگذارد.
در برخی مناطق هنوز دختران نوجوان و جوان نمی‌دانند که برای آینده خود چه می‌خواهند. از یک دختر بپرسید که می‌خواهد 10 سال آینده چه کار کند، نمی‌تواند تصور کند. صرفاً گذران زندگی برایش مطرح است. البته داشتن زمان کمتر برای فکر کردن به این مسائل در خانم‌های این مناطق به جهت مشغله‌های زیاد در خانه نیز مؤثر است.
البته لازم است باز هم تأکید کنم که این مشکل شاید یک مشکل فراگیر در هر جای کشور باشد اما دلایلی همچون دسترسی کمتر به منابع برای برطرف کردن این مشکل، نگاه‌های قالبی جنسیتی و بعضاً متعصبانه و همچنین پررنگ‌تر بودن پیامد آسیب‌ها موجب می‌شود که این مشکل در این مناطق حائز اهمیت شود.

  برای حل این مسأله که فرمودید اگر قرار باشد کاری صورت بگیرد چه ملاحظاتی وجود دارد؟
 اول: خود این زنان دسترسی کمتری به تریبون‌ها برای طرح مشکلاتشان دارند. این خود یک مسأله است.
دوم: ما از خود مردم این مناطق کنشگر بسازیم و فقط به عنوان حلقه‌های میانی کار آنها را تسهیل کنیم. نیازی نیست من به صورت مستقیم به آنها آموزش بدهم، من باید داده، الگوی کار، منبع و هر آن چه که آنان به آن دسترسی کمتری دارند در اختیارشان قرار بدهم و آنها خودشان برای مناطق خود کار کنند.
سوم: باید کمترین میزان تغییر در فرهنگ آنها ایجاد شود. وظیفه ما آگاهی‌بخشی است نه تغییر بافت فرهنگی.